Part 08

1.1K 191 51
                                    

جونگ کوک و تهیونگ وارد عمارت جیمین شدن.

جونگ کوک سریع به طرف جیمین که داشت با خانم کیم حرف میزد دوید و گفت:«کجاس؟ یونجی واقعا پسره؟ باورم نمیشه. اصلا تو مغذم نمیگنجه!»

تهیونگ هم بهشون رسید و گفت:«واقعا یونجی پسره؟»

_بچه ها بهش نگین یونجی! اسم واقعیش یونگیه

جونگ کوک:«داری شوخی میکنی نه؟ پس کجاس؟»

_الان میاد یخورده صبر کن رفته لباس بپوشه

با باز شدن در اتاق همشون به طرف اتاق برگشتن. یونگی لباس قرمزی که جیمین خرده بود پوشیده بود و در اتاقو میبست.

وقتی نگاه خیره همه رو حس کرد بهشون نگا کرد و گفت:«چیه؟»

جونگ کوک دهنش باز موند و بعد از چند دقیقه که تونست دهنشو جمع کنه به سینه تختش نگا کرد و بعد به یونگی و گفت:«تو واقعا...وای باورم نمیشه»

یونگی از پله ها پایین اومد. جونگ کوک به طرفش دوید و محکم بغلش کرد و گفت:«وای چقدر خوبه! همیشه بخاطر اینکه دختر بودی خجالت میکشیدم بهت نزدیک بشم ولی حالا...واه هیونگ حالا تا دلم بخواد میتونم سر به سرت بذارم»

_غلط کردی. دوباره دختر میشما!

جونگ کوک یه لحظه از بغلش جدا شد و دقیق نگاش کرد و گفت:«من شما رو نمیشناسم...شما؟»

_چه داری میگی جونگ کوک؟

جونگ کوک به موهای آبیش اشاره کرد. یونگی که منظورشو گرفت خندید.

اون روز جونگ کوک و تهیونگ پیششون بودن و کلی خوش گذروندن ولی آیا این خوش گذرونیا موندگار خواهد بود؟

--

یونگی کنار جیمین دراز کشید و به چهره اش خیره شد. جیمین هم به او خیره شده بود و بوسه ای رو لباش زد.

جیمین تو چشمای یونگی نگا کرد و گفت:«برای همیشه اینجا پیشم میمونی؟»

یونگی دستشو تو موهای جیمین برد و گفت:«من کسی جز تو ندارم»

جیمین لبخندی زد و پرسید:«مامانت هم میدونه که بابات اینطوری باهات رفتار میکنه؟»

_من از وقتی به دنیا اومدم مامانمو ندیدم. او دقیقا وقتی که بدنیا اومدم از دنیا رفت.

_متاسفم

یونگی لبخند غمگینی زد. جیمین سوال دیگه ای پرسید:«چرا پدرت تو رو به مردم دختر معرفی میکنه؟»

_چون همیشه دوست داشته یه دختر ناز با قیافه فریبنده داشته باشه تا بتونه ازش برای کارای بد استفاده کنه ولی من پسر به دنیا اومدم بخاطر همین همیشه لباسای دخترونه برم کرد تا به مردم بگه من دخترم...او حتی شناسنامم آتیش زد و یه شناسنامه جعلی به اسم مین یونجی برام درست کرد...و تو 13 سالگی بخاطر اینکه به یکی گفتم پسرم بهم تجاوز کرد و اون پسرو هم کشت.

Fake girlDonde viven las historias. Descúbrelo ahora