Part 12

1.5K 199 84
                                    

پلیس وارد اتاق بازجویی شد و رو به رو یونگی نشست و پرونده رو رو میز گذاشت و با جدیت گفت:«کیم نامجون هستم و اصلا از دروغ گفتن خوشم نمیاد پس سعی کن باهامون همکاری کنی. اینطوری به نفع خودته»

در اتاق بازجویی باز شد و کسی وارد اتاق شد و کنار نامجون ایستاد.

نامجون بهش نگاهی انداخت و با دیدن جیمین عصبانی شد و گفت:«کدوم خری اینو فرستاده داخل؟»

جین که پشت شیشه اتاق بازجویی بود، از طریق میکروفنی که فقط به گوشای نامجون وصل میشد؛ گفت:«من فرستادم»

نامجون هل شد و گفت:«آه منظورم این بود که...یعنی...»

_حرفتو زدی حالا کارتو بکن

یونگی که با دیدن جیمین شکه شده بود گفت:«جیمین!»

جیمین لبخندی زد و گفت:«جونم؟»

اشک تو چشماش جمع شد. نمیدونست چی بگه که نامجون گفت:«نیومدم اینجا که نگاه های عاشقانه شما رو ببینما! خب مین یونگی چه حرفی برا گفتن داری؟»

یونگی به نامجون نگا کرد.

کمی فکر و لحظه ای تصمیم گرفت تا همه چیو لو بده:«پدر من تا جایی که من یادمه یه قاتل و مواد فروش بوده. وقتی من طبق میلش دختر به دنیا نیومدم به همه منو دختر معرفی کرد. از وقتی که 15 سالم شد از من برا خرید و فروش مواد استفاده کرد تا اینکه دو سال پیش از کسی به اسم پارک جیمین خوشم اومد و قید همه چی زدم و رفتم پیشش و موهامو کوتاه کردم ولی پدرم سراغم اومد و مثل هر اشتباهی که انجام میدادم بهم تجاوز کرد و منو فرستاد استانبول، بعد پاریس، بعد نیویورک، توکیو، ونیز، بغداد و خیلی جاهای دیگه و ازم خواست تا تو اون کشورا مواد جا به جا کنم»

بعد بلند شد و پیرهنشو کمی بالا کشید و گفت:«اینم دست گلای دوستای بابامه که مثلا ازم مراقبت میکردن»

شکمش به خاطر ضربه های شلاق کاملا سرخ شده بود. جیمین با دیدن اون صحنه دلش براش سوخت.

نامجون هر چی از حرفاش فهمیدو نوشت و گفت:«چرا پدرت تو رو فرستاد خارج؟»

_برا اینکه موهام کوتاه شده بود و کسایی که بهش مواد فروختم میفهمیدن که پسرم و ممکن بود سر این موضوع هم که شده از بابام مواد نخرن. منو فرستاد خارج تا موهام بلند شه و البته دلیل دیگه اش این بود که مواداش تو خارج هم فروخته بشن

_چرا با پدرت همکاری میکردی؟

_چون اگه نمیکردم بهم تجاوز میکرد

نامجون دقیق نگاش کرد و گفت:«ولی من به یه چیز مشکوکم...تو چرا باید باباتو لو بدی در حالی که میدونی تو دردسر میوفتی!»

_چون دیگه خسته شدم...نمیخوام هی بابام بهم زور بگه. اصلا از این کارایی که انجام میدم خوشم نمیاد! میخوام عادی باشم!...حتی اگه بخواین میتونم آدرس عمارت بابامم بهتون بدم. فقط برام نقشه دگو بیارین تا نشونتون بدم

Fake girlWhere stories live. Discover now