Part 05

1.1K 200 74
                                    

سوار تاکسی شد و آدرسو به راننده نشون داد.

بعد از چند دقیقه به مقصد رسیدن. جیمین بعد از پرداخت کرایه پیاده شد و به طرف ساختمون رفت.

ایدفعه افراد جدیدی دید. اینا اون آدما نبودن... و اصلا ژاپنی نبودن. کره ای بودن!

پسری که لباس حریری سفیدی پوشیده بود به طرفش اومد و مثل بچه های لوس دستاشو تو هوا تکون داد و گفت:«فلش در برابر دختر»

بعد دستشو دراز کرد تا جیمین بهش بده. جیمین هم خم شد و فلش سفیدشو از تو جورابش بیرون آورد و به پسر داد.

پسر چهرشو در هم کرد و گفت:«ایش...حالم بهم خورد. یکی اینو تمیز کنه و دختره رو بیاره»

فلشو به کسی داد. کسی یونجیو از تو اتاقی بیرون آورد. دستا و دهنشو بسته بودن.

مرد خواست یونجیو به طرف جیمین ببره که پسر گفت:«صبر کن.»

فلشو برداشت و به طرف لپ تاب رفت و فلشو توش گذاشت.

وارد پوشه های فلش شد و بعد با عصبانیت داد زد:«اینکه خالیه!»

جیمین لبخندی زد و گفت:«تو به من گفتی فلش! نگفتی که چیز دیگه ای بیارم»

مرد چاقو رو کنار گردن یونجی گرفت. پسر لباس سفید هم به طرف یونجی رفت و گفت:«متاسـ...»

هنوز جمله اش کامل نشده بود که پلیسا ریختن تو ساختمون و لبخند جیمین بزرگ تر شد.

تک تک اونا رو گرفتن و فرد آشنایی از بین پلیسا به طرف جیمین اومد و گفت:«خوبه خبرم کردی»

جیمین:«ممنون که اومدین فوجی ساما»

فوجی لبخندی زد و گفت:«طرحا کجان؟»

جیمین فلش ریزی که با گیره زیر موهاش مخفی کرده بودو به فوجی داد و گفت:«بفرمایید فوجی ساما»

فوجی فلش گرفت و گفت:«از همکاری با پدرت خوشحال شدم»

بعد دستشو به طرف جیمین دراز کرد. جیمین هم باهاش دست داد و گفت:«از طرف پدرم میتونم بگم که ایشونم از همکاری با شما خوشحالن»

فوجی لبخندی زد. یونجی که دستاش الان باز شده بود به طرف جیمین اومد و کنارش ایستاد:«با اینکه من تجربم بیشتره ولی تا حالا به این فکر نکرده بودم که میشه فلشو زیر مو قایم کرد.»

_ما اینیم دیگه

بعد از چند دقیقه سکوت یونجی گفت:«فکر کردم بیخیالم میشی و نمیای دنبالم»

جیمین بهش نگا کرد و گردنشو گرفت و یونجیو به خودش نزدیک تر کرد و بوسه کوتاهی رو لباش زد که یونجی رو در حد مرگ شکه کرد.

_دیگه این حرفو نزن

در واقع با این کارش میخواست بهش بفهمونه که بعضی از آدما هم هستن که بهش اهمیت بدن ولی او اینو نفهمید فقط فهمید که جیمین خیلی تغییر کرده و جیمین مثل همه نیس!

Fake girlDonde viven las historias. Descúbrelo ahora