رئیس جدیدمون بیونکگوانه باورم نمیشه بعد سلام کردن شروع به سخنرانی کرد و گفت همه برن و آسترو بمونه نگاهی به ام جی کردم و با اشاره اون وو به سمت رئیس رفتیم با دیدن من لبخندی زد و گفت پس شما آسترو هستیش و قراره امروز اهنگ و ام وی Life blue ریلیز میشه این ام وی و اهنگ خیلی قشنگه راکی به تو و گروهت افتخار میکنم و نگران دیسبند شدن نباشید و پوزخند ریزی زد من مثل اون آدم احمق نیستم که پسرایی خفن مثل شمارو دیسبند کنم و قراردادتونو تمدید کردم و به همه گفت برن و فقط من (راکی) بمونه همه رفتن بیرون از اتاق و منتظرم بودن بیونکگوان گفت از دیدن خوشحالم راکی میشه امروز باهم بریم بیرون نگاش کردم و گفتم اومم من بیکارم امروز باشه بریم ساعت 7چطوره گفت خوبه و ازش خداحافظی کردم و به سمت اون وو و بقیه راه افتادم گفتن چی شد چی گفت؟
گفتم میخواد بامن بره بیرون و منم قبول کردم قیافه ام جی رو دیدم معلوم بود اعصاب نداشتچند دقیقه بعد توخوابگاه(از زبان ام جی)
خودمو رو تخت پرت کردم و آیشششش بلندی گفتم چرا اخه چرا نمیتونم بهش اعتراف کنم عاشقشم من راکی رو دوست دارم ولی نمیتونم بهش چیزی بگم جین جین کنارم نشست و گفت هنوز نتونستی بهش اعتراف کنی یااا برو بهش بگو نترس از هیچی یا رد میکنه تورو یا قبول و بعد از این حرف رفت لباسمو عوض کردم و وارد هال شدم راکی رو مبل خواب بود روش پتو انداختم و تلویزیونو خاموش کردم مونبین تازه دوش گرفته بود داشت موهاشو خشک میکرد که یهو از خوشحالی جیغ بلندی زد و از در خوابگاه خارج شد چرا همه خلنننننننننن تو این گروه ای خدااااااا راکی گفت ساکت لطفا خوابم میاد بهش گفتم ها راکی میشه امروز بریم بیرون گفت آره میشه ساعت 10چطوره؟
گفتم خوبه
ساعت 7شده شده بود آماده بودم که برم اومم به نظرت چطورم سانها (این از زبان راکیه) سانها خنده ای کرد و گفت تو همیشه خوشگلی من چی بگم اخه خنده ریزی کردم و ازش تشکر کردم و خداحافظی کردماستایل راکی
با شنیدن صدای بوق به سمت ماشین رفتم ولی برام سوال پیش اومده بود که اون کیه که پیش بیونکگوان نشسته؟
بیونکگوان از ماشین پیاده شد با دیدنش یه لحظه قلبم به تپش افتاد ولی خودمو کنترل کردماستایل بیونگکوان
سلامی کرد و هدایتم کرد به سمت ماشین اون پسره هم سلام کرد و گفت من پارک سهیون هستم میتونی واو صدام کنی من دوست پسر بیونکگوانم گفتم خوشبختم از آشناییتون تو ذهنم گفتم
بهش نمیخوره انقدر خفن باشه بیونکگوان ای زندگی یکیم نداریم دوست پسرمون باشهخو کجا بریم به نظرتون؟
به نظرم بریم رودخانه هان رو ببینیم همه گفتن اره بریم خوبه رسیدیم به رودخانه هان تقریبا نزدیک شب شده بود و هوا سرد بودرودخانه هان
خیلی زیبا بود پارچه ای پهن کردیم و شروع به خوردن غذا کردیم تازه یادم افتاد که قراره با ام جی برم بیرون شوکه شدم و همه ظرفا و غذاهارو روی زمین ریختم
بیونکگوان گفت چی شده هوی چرا اینجوری میکنی راکی؟ گفتم لطفا منو برسون خوابگاه بیونکگوان اعصاب خورد بود اومد منو بزنه که واو جلوشو گرفت و گفت من میرسونمش اون الان تحت فشاره این چه رفتاریه تو باهاش داری و کلید ماشینو گرفت و منو رسوند خوابگاهاین داستان ادامه داره......
سلام avyهستم اینم از این قسمت قسمت بعد ادامه این خواهد بود اون کسی هم که عکس ازش گذاشتم واو هستش
واو عضو ایس(A. C. E) و هم گروهی بیونکگوانه و 28(27)سالشه و دنسر وکالیست رپر
من کاور فیکو عوض کردم فیکو گم نکنید
میدونم این قسمت خیلی چرت شده نیاز نیست بگید بعدشم یه چیزی شماهایی که خواننده هستید لطفا ووت بدین من نمیتونم فیک بنویسم بدون هیچ ووتی اگه اینجوری کنید و ووت ندید و رد شید فقط خو منم نمینویسم
YOU ARE READING
Life blue
Short Storyاسترو یک گروه موسیقی هست که به دلایلی قراره دیسبند شن ولی با اومدن یک پسر یا همون رئیس جدید زندگیشون از این رو به اون رو میشه و دیگه دیسبند نمیشن ولی در عوض اون در راه عشق قرار میگیرن وضعیت =تموم شده