پارت هفتم

84 10 0
                                    

از ماشین پیاده شدم و به سمت خوابگاه راه افتادم همه نشسته بودن جلوی تلویزیون با کنجکاوی پرسیدم چی داره نشون میده که انقدر خرذوق و خوشحالین؟
ام جی گفت ام وی Lifeblue تا چند دقیقه دیگه ریلیز میشه توهمین لحظه مونبین در رو باز کرد و وارد شد
با وارد شدن بوی الکل و مشروب همه جارو برداشت جین وو دادی زد و پاهاشو و زمین کوبید مونبین مگه صدبار نگفتم نرو بار و مست نکن تا کی میخوای هنوز حرفش تموم نشده بود که مونبین به سمت سانها رفت و اون رو روپاهاش نشوند

از زبان سانها
مونبین به سمتم اومد و منو روپاهاش نشوند یه لحظه با نگاهای سنگین اون وو روم ترسیدم و میخواستم بیام پایین که منو بیشتر تکیه داد و هیچ راه فراری نبود با صدای تلویزیون همه به طرفش برگشتن واووو چه خوب شده بود ام وی از ته دل لبخندی زدم و زیر لب گفتم این آلبوم و اهنگاش محشرن

بعد از تموم شدن ام وی
راکی یه هیس هیسی کرد تا به من بفهمونه قرار داریم ولی خو من اصلا تو باغ نبودم اون وو گفت هیونگ بیا راکی باهات کار داره دیگه حتی اون ووهم فهمید ام جی تازه لود شده بود و به طرف اتاقش رفت و لباساشو عوض کرد و به راکی علامت داد که برن بعد خداحافظی کردن به طرف ماشین رفتیم خو پارک مین هیونک (راکی) کجا بریم راکی گفت مممم بریم سینما خواهش خواهش گفت اوکی چند دقیقه بعد از ماشین پیاده شدیم وماسکامونو زدیم تا کسی نشناسه مارو یکم خوراکی خریدیم وبلیط اومدیم بشینیم رو صندلی که دیدم بیونکگوان و دوست پسرشم اومدن سینما عرق کرده بودم و استرس داشتم ام جی گفت چی شده راکی؟
گفتم آیشششش اوناهم اینجان گفت کیا گفتم رئیس جدیدمون و دوست پسرش گفت چییییییی دوست پسر داره بهش نمیاد گفتم اروم اروم صدامونو میشنون اونا دقیقا پیش ما صندلیشون بود سعی کردم اصلا بهشون توجه نکنم ولی اصلا نفهمیدم فیلم چی شد بعد از تموم شدن فیلم ام جی گفت میشه یه چیزی بهت بگم و ماسک من و خودشو در آورد چرا ماسکو در آوردی چرا و چی؟ گفت م ن م ن دوستتتتتت دارممممممممم باتعجب و کنجکاوی نگاش کردم گفتم چی میگی ام جی چرت و پرت هنوز حرفم تموم نشده بود که دیدم لب های ام جی رو لبامه سعی کردم جداش کنم ولی از پشت منو گرفته بود و ولم نمی‌کرد بعد چند ثانیه ولم کرد و دستمو گرفت و سمت ماشین پرتم کرد اخخخ اروم بابا چته ام جی گفت هیس ساکت نمیخوام چیزی بشنوم فکر کردی نمیدونم عاشق بیونکگوان رئیس جدیدمون شدی میبینم یادت رفته میونگ جونی(ام جی) هم وجود داره

از زبان اون وو (خوابگاه)
جین وو تلفنش زنگ خورد جواب داد و گفت بچه ها من باید برم کمپانی یه مشکلی پیش اومده و کتشو برداشت و رفت فقط من و مونبین و سانها مونده بودیم به سانها گفتن تشریف بیار پایین از پای مونبین یااااا سانها گفت ایششششش به من چه جشن 4سالگیتون خراب شد بعدشم میخوام بیام پایین ولی الان مونبین خوابه و اگه بخوام دستاشو باز کنم محکم منو میگیره

Life blue Where stories live. Discover now