پارت دوم

193 18 0
                                    

سلام avy هستم نویسنده فیک اومدم قسمت دوم رو براتون اپ کنم امیدوارم خوشتون بیاد ووت یادتون نره بدید 

ساعت 6صبح (فردا‌)
دیشب انقدر خسته بودیم همونجا خوابمون برد صبح ساعت 6با صدای اون وو بیدار شدیم اون واقعا یه الارم صبحگاهی هستش همه بیدار شدن بجز یه نفر جین جین با اینکه لیدرمونه ولی همیشه خوابه اون وو به سمتش رفت و جیغ بلندی زد جین جین با سرعت از خواب بیدارشد وبا ترس گفت چییییی شده چرا جیغ میزنی اون وو گفت جین وو خان ما تمرین داریما باید واسه البوم کار کنیم و بعد از این حرف راکی به سمت بچه ها اومد و گفت صبحونه حاضره بیاین بخورین همه بچه ها به سمت میزی که روش صبحونه بود رفتن و روی صندلی نشستن ام جی یکم برای خودش شیر ریخت و مربا توت فرهنگی رو نون زد و یکم ازش خورد سانها یکم بابل تی خورد و نوتلا رو یکسره تودهنش کرد و واوووو بلندی گفت که همه با دیدنش خندشون گرفت جین وو تازه از خواب بیدار شده واسه همین یکم گیج بود (جین وو همون جین جینه اسم اصلیش جین وو در واقع) مونبین برای خودش کورن فلکس ریخت و یکم خورد منیجر به سمتشون اومد و گفت بچه ها داره دیرتون میشه ها شما ساعت 11باید برین کوهستان برای ضبط ام وی این اهنگ از اونجایی که اخرین اهنگ البوم ارامش بخشه فیلم برداریش تو کوهه حالا خود دانید و رفت مونبین گفت وایسید ببینم کی این اهنگ رو نوشته راکی گفت من نوشتم یادم رفت بهتون بگم امروز باید ضبطش کنیم اسمش چیه راکی گفت اسمش Life blue هست
5دقیقه بعد تو کمپانی
همه داشتند حرف میزدند که منیجر گفت بهتر نیست برین هر کدوم تو اتاقاتون و تمرین کنید؟! و بعدشم سان مون (سانها و مونبین) برین تو اتاق دنس طبقه دوم کمپانی و واسه اهنگتون کار کنید فیلم برداری از شما رو بعدا انجام میدیم
راکی رئیس کارت داره برو تو اتاقش به طرف اتاق رئیس رفتم نمیدونم چرا ولی استرس داشتم در زدم و وارد شدم رئیس اشاره کرد بشینم خیلی جدی بود یعنی چی شده چرا اینطوری میکنه اروم گفت راکی میخوام یه چیزی بهت بگم
من میدونم گروهتو خیلی دوست داری ولی مجبورم مجبورت کنم خودکشی کنی وکلنه سانها و ام جی رو میکشم حالا تصمیم با خودته
با ترس داشتم به حرفاش گوش میدادم ی ی ع ن ن ی چی که خودکشی کنم چ ر را میخوای دوستامو بکشی چرا ا خ ه و قطره اشکی از چشماش ریخت و بدون هیچ حرفی از اتاق رئیسش اومدم بیرون تلفنم صدا خورد با دیدنش یه لحظه یخ کردم نوشته بود
فقط تا فردا وقت داری تصمیم بگیری فهمیدی فردا ساعت 5بعد از ظهر جلوی کمپانی باش تا تکلیفتو روشن کنم
با صدای اون وو و جین جین و ام جی به خودم اومدم راکی بیا بریم دیگه داره دیر میشه ها بغض کرده بودم ولی سعی کردم نشون ندم و لبخندی زدم و به سمت اتاق دنس رفتم و شروع کردم با مربی دنسمون رقصیدن ولی چرا چرااا همه رو اشتباه میرفتم یعنی چی مربی با لبخند گفت هااا راکی چی شده توکه کلی این رقصو تمرین کردی چرا یادت میره حالا عیب نداره یه کاریش میکنم با این حرفش میخواست بهم بفهمونه که واقعا به درد نخورم و ماشین دنسی درکار نیست واسه همین سعی کردم از اونجا دورشم ویکم تو حال و هوای خودم تمرین کنم
ساعت 11بود همه با خوشحالی مشغول اواز خوندن بودن وای این استروهه یه گروه پرنشاط و قوی که از دیسبند شدن نمیترسن اونا قوین چند دقیقه بعد تو ماشین همه چپ شدن (خوابیدن) منیجر صداشون کرد رسیدیما پسرا الان وقتشه شروع به
ضبط کردن ام وی شدیم اون وو اول خودشو به دوربین نشون داد و همینطوری ادامه پیداکرد سانها و مونبین از ماشین پیاده شدن و گفتن مارو که یادتون نرفته ماهم عضو استروهیما و اوناهم پارت خودشونو رفتن یکم استراحت کردیم راکی گفت دارم میرم یکم قدم بزنم خیلی خشک این جمله رو گفت ام جی و سانها میخواستن چیزی بگن که راکی داد بلندی زد و دور شد همه میخکوب شده بودن رو زمین چه اتفاقی برای راکی افتاده اخه چرا امروز اینجوریه واقعا نمیخواستم به اعضا صدمه بزنم پس بهترین کار این بود که خودمو همین الان میکشتم خودموتا به خودم اومدم دیدم دارم میوفتم از کوه ولی بیخیال بابا انقدر خودتو حرص نده یکی دستمو گرفت و گفت ر ر ا ک ک ی چه غلطی میکنی چی اون مونبین بود گفت دستمو ول نکنیا خواهشا نمیخوام بلایی سرت بیاد

Life blue Where stories live. Discover now