پارت یازدهم

55 7 0
                                    

سلام چطورین نویسنده avy هستم امیدوارم خوشتون بیاد ووت یادتون نره بدید
______________________________________

همه سمت ام جی برگشتن و گفتن هیونگ چرا زودتر نگفتی ما اصلا تمرین نکردیم به بیونکگوان زنگ بزن و بگو کنسل کنه ام جی اهم اوهومی کرد و گفت نمیتونم همچین کاری کنم چون این بک استیج نیست و درواقع یه مراسمه که همه هوبه ها و سونبه هامون از جمله اکسو و بی تی اس و... هستن و همینطور فنا خیالشون راحت میشه که راکی سالمه و دهن هیترا هم بسته میشه و نتیزناهم نمیتونن هیچ غلطی کنن همه بدون حرف کیفاشونو گرفتن و گفتن الان وقتشه به خودمون نشون بدیم چه کارایی میتونیم بکنیم
حدود 40دقیقه بعد
داشتیم تمرین میکردیم هیچیو یادمون نرفته حتی معلم دنسمونم از دیدن دنسمون کفش بریده بود و پوکر بود فقط دست میزد به سمتمون اومد و گفت پسرا کارتون عالیه ام جی سانها مونبین و اون وو برین تو اتاق وکال و جین وو و راکی شماهم برین تو اتاق رپر ها تا من راحت بتونم دنسرا استیج فردا رو آماده کنم همه سمت اتاقا رفتن و شروع کردن تمرین کردن با اهنگ خیلی هماهنگ بودن اون وو گفت خو ام وی رو که دیدین من اول شروع میکنم پس شروع کننده اهنگ منم و همینطور ادامه پیدا میکنه و باید بگم که پارت راکی زیاد شده بریم پیش بچه ها اونور (اتاق رپر) ام جی از اون خنده اردکیاش کرد که جین وو و راکی سمتش اومدن و گفتن تو واقعا هیونگی یا ادا هیونگارو درمیاری؟!
ام جی گفت اوهوم هیونگتونم ولی کیوت نیستم جین وو گفت آره معلومه چقدر کیوت نیستی هر کی میبینتت میخواد بخوردتت یه نمونه جین ووکی مکنه سوپر فایو با اومدن اسمش جین ووکی خودشو زد به اون راه و گفت بیخی خو یکم رپ کن خیلی وقته رپ کردنتو نشنیدم  سانها گفت ها راستی یه سوال برام پیش اومد مونبینا اونروز اون دختر کی بود پیشت خوابیده بود و آب‌نبات که تو دهنش بود رو بیرون اوردهمه سرشونو به معنی گیج شدن تکون دادن و اون وو از اون نگران وحشی طور بهش کرد و مونبین شروع کرد توضیح دادن خو راستش خواهرم بود اومده بود بهم سر بزنه یهو افتاد روم میخواستم جداش کنم نزاشتی  سوتفاهم شد ببخشید و جلو اومد و بوسی رو لپ سانهاگذاشت و خندید اون وو گفت حالا ول کنید بیاین بریم یه چیزی بخوریم گشنمههههههه همون موقع واو با چندا  جعبه پیتزا وارد اتاق رپرا شد و گفت کی گفت گشنشه؟! بیاین پسرا براتون پیتزا گرفتم هر چی خواستید بهم بگید همه شروع کردن به خوردن  
‌_______________________

فردا صبح( از زبان اون وو)
بعد از بیدار شدن نگاهی به بالا سرم کردم تعجبیه امروز سانها نیومده بود بالای سرم اومم نکنه چیزی شده یه تکونی به خودم دادم و رفتم ام جی رو بیدار کردم و اومدم برم اتاق مونبین که دیدم سانها تو بغلش به خواب عمیق رفته لبخندی زدم که ام جی سمت اومد و مثل بچه ها چشماشو مالوند یعنی اگر یه لحظه کنترلمو از دست میدادم بوسش میکردم ولی خو هیونگمه نمیشه که چند دقیقه بعد همه بیدار شدن صبحونه رو که خوردن آماده شدیم و به سمت مراسم رفتیم (منظور از مراسم یعنی ماما یا همچین چیزی) بعد میکاپ کردن و پوشیدن لباس رو صندلی هایی که بهمون گفته بودن نشستیم کنارمون اعضای بی تی اس و اکسو بودن اون وو تا جیمینو دید رفت پیشش اصلا هم براش مهم نبود که یه گروهی به اسم استرو وجود داره جین ووهم رفت پیش سوهو و نامجون و جی بی و تیونگ و درباره بدبختی های لیدر بودن حرف زدن سانها هم رفت پیش بکهیون (من بکسان میشیپم اصلا مهم نیست چانبک و مونسان ایزریل) و....

Life blue Where stories live. Discover now