Be who you want to be

part 6

صبح وقتی بیدار شدم اولین کاری که کردم این بود که رفتم تو دستشویی بالا اوردم‌.

دیشب هممون خیلی مست بودیم برای این که رانندگی کنیم و تاکسی هم این دور و بر پیدا نمیشد. پس اینطور شد که فقط یه سریا رفتن و 12 نفر آدم هر کی یه گوشه واسه خودش خوابید.

تو آینه یه نگاه به خودم انداختم. ریمل و خط چشمم مالیده بود زیر چشمم و منو شبیه دراکولا کرده بود.

صورتمو شستم و همونطور که با دستمال خشکش میکردم رفتم تو آشپزخونه پیش بقیه.

ملانی گوشه آشپزخونه وایساده بود نسکافه میخورد و با کوین حرف میزد. منو که دید برام دست تکون داد و ازم پرسید که نسکافه میخورم یا نه. منم گفتم که آره‌ میخوام.

برام یه لیوان نسکافه ریخت و داد بهم. میز ناهارخوری رو زیر نظر گرفتم. تا یه صندلی خالی شد رفتم اونجا نشستم و گوشیمو هم گذاشتم رو میز تا راحت تر نسکافمو بخورم.

آیدن- اریک خوابه.

اینو که گفت تازه فهمیدم ک صندلی کناریم اون نشسته.

- من که چیزی نپرسیدم.

چیزی نگفت و صبحونمون رو خوردیم.

بعدش هر چی زور زدم تا اریکو بیدار کنم ما رو برسونه خونه بیدار نشد و در اخر کوین گفتش که میرسونتمون.

خونه که رسیدم سوفیا رو دیدم ک رو کاناپه دراز کشیده. منو که دید سریع گفت:
- خونه نبودی؟؟

پوزخندی زدم. بودن و نبودنم تو این خونه حس نمیشد.

خواستم‌ محلش نزارم و فقط برم طبقه ی بالا که دوباره گفت:
- الینا! زنگ بزن به دیوید بگو سر راه ناهار بگیره. من حالم خوب نیست. سرگیجه دارم‌.

باز اسممو اشتباه صدا زد. از عمد اینکارو میکنه؟

رو مبل رو به روش نشستم و کیفمو انداختم رو مبل کناریم.

- چرا خودت نمیزنی؟

با دستاش شروع کرد به باد زدن خودش.

سوفیا- مگه نمیبینی حالم خوب نیست؟ کیفتو ننداز اونجا ببرش تو اتاقت.

هوف. میمیره اگه غر نزنه.

کیفمو برداشتم بلند شدم که برم بالا که دوباره گفت:
- نکنه حامله شدم؟

- آره همینو کم داریم.
گفتم و همونجور که گوشیمو از کیفم در میوردم که به بابام زنگ بزنم از پله ها رفتم بالا.

رمز گوشیمو وارد کردم ولی اشتباه بود. دوباره وارد کردم. بازم اشتباه بود. بعد تازه به بک گراند گوشی دقت کردم که اونی که من گذاشتم نبود. عکس یه دختر بچه با سگش بود.

این گوشی کیه دیگه. باورم نمیشه انقدر حواس پرتم.
تلفن خونه رو برداشتم و به گوشیم زنگ زدم. چند تا بوق خورد و کسی جواب نداد.