part 28 - THE END

58 8 5
                                    

آیدن ساعت 3 و نیم پرواز داشت و الان ساعت 1 بود. چمدوناشو گذاشت کنار در و اومد نشست کنارم.

آیدن- وقتی نیستم همینجا بمون.

به دستم که روی پاهام بود خیره شدم و با انگشتام بازی کردم.

- نه مرسی. نمیمونم.

دستشو گذاشت رو دستم و انگشتامو متوقف کرد. رومو برگردوندم طرفش و بهش نگاه کردم.

آیدن- دلم برات تنگ میشه.

چشماش رفت پایین تر و رو لبام وایساد. منم به لباش خیره شدم و کم کم فاصله ی لبامون صفر شد.

دستاشو گذاشت پشت باسنم و بلندم کرد و گذاشتم رو پاش. دست انداختم به تی شرتش و از تنش درش اوردم.

هلش دادم رو دسته ی مبل و خم شدم روش. لبامو از لباش به قدری که جمله ی منم باهات میام رو زمزمه کنم جدا کردم و دوباره شروع کردم به بوسیدنش.
.
.
منم وسایلمو جمع کردم و زود تر از چیزی که باید رفتیم فرودگاه تا ببینیم من بلیط گیرم میاد یا نه. از شانس خوبمون یه اکیپ که میخواستن با هم برن واشینگتن دو تا عضوشون نیومده بودن و تونستیم یکی از بلیط های اونا رو بگیریم.

چمدونامونو تحویل دادیم و منتظر موندیم که هواپیمامون برسه و سوار شیم. هواپیما با نیم ساعت تاخیر بالاخره اومد و ما سوار شدیم.

آیدن بغلم کرد و گفت:
- خیلی دوستت دارم باشه؟

- من بیشتر.

مهماندار هواپیما ازمون خواست بشینیم و از اونجایی که صندلیامون کنار هم نبود مجبور شدیم که از هم جدا شیم.

کمربندمو بستم و منتظر موندم تا هواپیما تیک اف کنه. انتظارم خیلی طولانی نشد و هواپیما بلند شد.

نیم ساعت گذشت و همه چیز خیلی خوب به نظر میرسید تا این که...

هواپیما شروع کرد به تکون خوردنای عجیب غریب... چراغ های شرایط اضطراری روشن شد... مهمان دار از پشت بلندگو سعی داشت مسافرا رو به آرامش دعوت کنه... موتور هواپیما آتیش گرفته بود و آتیش داشت به بال هواپیما هم سرایت میکرد... هواپیما کج شد. صدای جیغ و داد میومد. اجزای هواپیما دونه دونه کنده شدن و....

سقوط... سقوط مطلق...
.
.
.
وحشت زده از خواب پریدم و با شتاب نشستم رو تخت. به نفس نفس افتاده بودم. انقدر خوابه برام واقعی بود که یهویی زدم زیر گریه.

صدای نگران آیدن که بیدار شده بود اومد که گفت:
- خواب بد دیدی؟ هیشش. عزیزم فقط یه خواب بود. آروم باش. همه چیز خوبه. اتفاقی نیفتاده.

بغلم کرد و موهامو نوازش کرد.

چنگ زدم به لباسش و خودمو تو بغلش بالا کشیدم.

میون گریه با کلمات بریده بریده گفتم:
- منم باهات میام. هر جا بری باهات میام. حتی تو دهن شیر.

Be who you want to beOpowieści tętniące życiem. Odkryj je teraz