part 15

43 12 5
                                    

با ملانی رفته بودیم خرید. آخر هفته تولد کارامل بود و ما رو هم دعوت کرده بودن. با این که دوست داشتم یه بهونه بیارم و نرم ولی وقتی اون کوچولو بهم زنگ زد و با شوق و ذوق بهم گفت که تو تولدش منتظرمه دلم نیومد که نرم. الانم با ملانی اومده بودیم براش کادو بگیرم.

ملانی- گفتی چند سالشه؟ 7؟

نگاهمو بین لباسای بچگونه چرخوندم و برای بار چندم جوابشو دادم.

- ملانی تقریبا 50 دفعه همینو ازم پرسیدی و 50 دفعه هم من جوابتو دادم. اون 8 سالشه. مطمئنی براش لباس بگیرم؟ عروسک بهتر نیست؟

ملانی- بچه ها معمولا از لباسای شخصیت های کارتونی خوششون میاد. لیدی باگ چطوره؟

به لباسی که میگفت نگاه کردم. یه لباس سر همی داشت و نقاب و دستکش و یویو.

- آره. همین اوکیه.

رفتیم لباسو حساب کردیم و با باکس خریدمون از شاپینگ مال خارج شدیم.

- ملانی خیلی دوست داشتم بیشتر بچرخیم ولی داره دیرم‌ میشه. باید برم آماده شم.

بغلم کرد و گفت که اوکیه و از هم خدافظی کردیم. به خاطر این که با مترو برگشتم یکم طول کشید تا برسم به خونه و وقتی رسیدم فقط یه ساعت وقت داشتم که خودمو به تولد برسونم.

میخواستم یه پیراهن قرمز مخمل تقریبا کوتاه بپوشم که آسیناش بلند بود و یقه ی نسبتا بازی داشت. هر چی میگشتم پیداش نمیکردم.

یادم اومد که کثیف بود و دیروز گذاشته بودمش تو سبد لباس چرکا تا سوفیا وقتی بقیه لباسا رو میندازه تو لباس شویی اینم بندازه.

رفتم تو بالکن. لباسای شسته شده رو بند افتاده بود که خشک شن. ولی بازم لباسم توشون نبود.

همونطور که سوفیا رو بلند صدا میزدم از پله ها رفتم پایین.

سوفیا از توی آشپزخونه قهوه به دست اومد بیرون و گفت:
- چته؟

- یه لباس قرمز گذاشته بودم شسته شه. کجا گذاشتیش؟

سوفیا- مگه من نوکرتم لباسای تو رو بشورم؟
گفت و با آرامش جرعه ای از قهوشو خورد.

پوف کلافه ای کردم و دوباره از پله ها رفتم بالا تا به اتاقم برسم. انگار میمیره حالا لباس خودشو که میخواد بندازه تو لباس شویی مال منم بندازه.

تو کمدم گشتم دنبال یه لباس دیگه. یه پیراهن چسبون مشکی انتخاب کردم که دکلته بود و آسینای بلند توری داشت و دامنشم کوتاه بود.

پوشیدمش و به هر جون کندنی بود زیپشو بستم. سریع بیوتی بلندرمو برداشتم و شروع کردم به زدن کرم پودر.

از بیرون سر و صدا میومد. مثل این که دیوید برگشته بود خونه.

وقت نداشتم برای همین فقط خط چشم و ریمل زدم و آرایشمو در همین حد تموم کردم. یه بوت پاشنه بلند مشکی هم پوشیدم و بعد برداشتن کیف و باکس کادوی آیلین از اتاقم بیرون رفتم.

Be who you want to beTempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang