Շฬ๏

2.1K 230 127
                                    

من فقط یک همسایه بیشتر ندارم و اونم یه پسره

اره، یه مرد... ولی من اسمشم حتی نمیدونم  اصن من تا حالا ملاقاتش نکردم چون خیلی کم میاد بیرون خونش... خیلی کم
تازه وقتیم اومده بودم اینجا از یکی شنیدم که من کنار یک مرد زندگی میکنم.

و الان... من اصلا برام به اندازه هیچی اهمیت نداره مرد یا زن... اولویت من الان گرفتن اون پسورد وای فای کوفتیه که فن فیکای مقدسمو  بتونم بخونم.

از خونه ام سریع زدم بیرون و جلوی خونه همسایه ام قرار گرفتم و خودم رو قبل از زنگ در رو بزنم مرتب کردم.

زنگ رو به صدا در اوردم... ولی هیچ جوابی نگرفتم... یعنی خواب بود؟ نه بابا کدوم خری ساعت یک ظهر میخابه‌.

برای بار دوم زنگ در رو زدم... و منتظر جوابی شدم ولی دوباره هیشکی جوابی نداد.

برای بار سوم اون زنگ در فاکی رو زدم و بازم هیچی

" وات ده فاک؟؟ بهتره این درو کوفتیو باز کدی تا به دوستم نگفتم این درو بشکنهه!!!!!"
بهتره این دفعه درو باز کنه ... مگرنه......

و بالاخره مردی روبروی در قرار گرفت.

فاک اون خیلی جذاب بود  با اون موهای گلبهی و چشای مشکیش. حالا میفهمم چرا انقدر کم میره بیرون.

"بله؟"
اون این حرفو با خمیازه ی بلندی گفت و موهاشم به هم ریخته بود وات ده فاک؟ تازه الان از خاب بیدار شده؟

"ایههمم خب باشه ببین من نت من خراب شده و من الان به طرز فاکی به اینترنت نیاز دارم و تنها کسی که الان اینجا اینترنت داره تویی و میخواستم بهم اجازه میدی که از اینترنتت استفاده کنم که معنیش اینه که من به پسورد نتت احتیاج دارم" من با قیافه ی مظلومی بهش اینارو گفتم که شاید جواب بده

"نه"

فاک ایش مرتیکه الاغ

" چراا؟ چرا نمیتونم از نتت استفاده کنم؟ تقسیم کردن چیزایی که داریم رو از بچگی تو مدرسه بهمون یاد دادن درسته؟ و لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا لطفا بهم اجازه بده از نتت استفاده کنم چون اگه نت نداشته باشم من قطعا خاهم مرد و دیگه نفس نمیکشم چون من دلیلی دیگه برای زنده موندن ندارم  تو که نمیخوای یه پرونده خودکشی اتفاق بیفته بغل خونه ات؟ چون منظورم اینه که پلیس حتما  اونقد میاد و میره که مزاحم خاب تو میشه و من قسم میخورم تو هم خوشت نمیاد که خابت به هم بخوره برای یه کسی که همش دراز میکشه چون خاب عشقه خاب زندگیمونه  میفهمی چی میگم نه؟"

[𝐖𝐢𝐟𝐢-𝐩𝐚𝐬𝐬𝐰𝐨𝐫𝐝]ʲˡᵐˡᵑDonde viven las historias. Descúbrelo ahora