⁅ḭgᏲt

1.5K 162 71
                                    

یه صدای تق اق مضخرفی از سمت پنجرم میومد. اون صدا یه ثانیه هم متوقف نمیشد و من رو داشت دیوونه میکرد. پس برای متوقف کردنش از جام پاشدم و پرده ها رو دادم کنار تا ببینم کدوم خری داره باهام این شوخی احمقانه رو میکنه.

که با قیافه ی جیمینی که روی درختی که نمیتونه وزنش رو تحمل کنه مواجه شدم .
اون ممکن بود هر لحظه بیفته.

من سریع تا جایی که میشد در پنجرم رو گش--اد باز کردم.

" داری اونجا چه غلطی میکنی میفتی بیا اینجا؟"

"حالا که تو داری دعوتم میکنی باشه میام"
با پوزخند شیطانی این حرفش رو زد و خیلی نرم و سریع با یه پرش کوچیک وارد اتاق شد.

" خب چی شده که باعث شده خواب قشنگم رو بهم بزنی؟"

"خونم غرق شده"

"خونت چی شده؟"

"اره خب من گرفته بودم خابیده بودم که یه صدای عجیبی از طبقه پایین شنیدم اومدم پایین و دیدم که موقعی که داشتم ظرف میشستم شیر اب رو یادم رفته ببندم و لوله ها ترکیدن منم که هیچی از اینجور کارا بلد نیستم پس از یکی خواستم که بیاد و بهم کمک کنه ولی میگه که اون فقط فردا میتونن بیان و الان این سوال مطرح میشه- میشه شب رو توی خونه ی تو بمونم؟"

" اره حتما ولی بدون هیچ وای فایی در کار نیست چون که جنابعالی پسورد-"
با پریدنش روی تخت من حرفم رو نصفه ول کرد

[𝐖𝐢𝐟𝐢-𝐩𝐚𝐬𝐬𝐰𝐨𝐫𝐝]ʲˡᵐˡᵑWhere stories live. Discover now