ຮḭჯ

1.7K 179 22
                                    

" خب ما  اینجا چکار میکنیم"

" هق. ما  اومدیم که تو starbuck که قهوه بخوریم. دربارش نشنیدی؟ اینجا برای قهوه هاش خیلی معروفه" یونگی جوابمو داد

"یاااا تو همه اینارو چجوری میدونی؟ من سه هفته س اومدم اینجا ولی هنو هیچی نمیدونم تازه من خیلی کم میبینم تو بیای بیرون چجوری همه  اینارو میدونی؟"

" مجید جان دلبندم اینترنت ، مگه از اینترنت استفاده نمیکنی؟ پس با اون اینترنت کوفتی چه کار میکنی که انقدرم پسورد ش رو میخای؟"

"من فقط از اینترنت برای فنفیک استفاده میکنم چه گاوایی به سوشیال مدیا و بقیه چیزا اهمیت میدن وقتی میتونی کل وقتتو با فنفیک پر کنی؟"

اون جوابی بم نداد چون یه جای خیلی مناسب و رومانتیک کنار پنجره با ویوی طبیعت پیدا کرده بود

"خب چی میخوای بخوری؟ به حساب من چون میخوایم که دوستی یک روزه مون رو جشن بگیریم"

"دوستی یک روزه؟ خب تو چی بم پیشنهاد میدی؟" پوزخند زدم و جوابشو دادم

"باشه پس من میرم سفارش میدم و برمیگردم"

خیلی نگذشت که با دو تا قهوه تو دستش برگشت.

[𝐖𝐢𝐟𝐢-𝐩𝐚𝐬𝐬𝐰𝐨𝐫𝐝]ʲˡᵐˡᵑDonde viven las historias. Descúbrelo ahora