Ŧเ۷є

1.8K 213 18
                                    

زنگ در رو زدم و داد زدم : هییییییییی اون بهتر بود تا قبل اینکه صبرمو از دست بدم بیاد

پس تو برگشتی بعد اون همه اتفاق ؟

اره چون بخاطر نداشتن پای فای افسردگی مزمن گرفتم

بیا با هم دوست بشیم

چی؟ ازش پرسیدم که ببینم مطمعن بشم غلط نشنیدم

کاری نکن حرفمو دوبار بزنم

باشه ولی بعدش باید پسورد وای فایت رو بهم بدی!

اون محلی نداد و چیزیم نگفت فقط رفت داخل و روی مبل نشست منم کتم رو در اوردم و رفتم کنارش نشستم

پس اسمت چیه

چه جیهیون

منم پارک جیمینم . چه باحال جفتمون با جی شروع میشه اسمامون

خندیدم و سوالی خیلی وقت مخم رو در گیرش کرده بود رو پرسیدم

تو پورن نگاه میکنی؟

اوکی اره من میبینم من همونیم که شبا از خودش صدا در میاره چون فاک من به خودم دست میزنم چون هیشکی نمیتونه باعث شه من بیام پس من هورنی ام اندازه فاک

من هیچی نگفتم و فقط بهش بلند بلند خندیدم خودمم نمیدونم چرا میدونید اخه یه عادت عجیبی دارم که به چیزای عجیب یا بد دیگران خندم میگیره و البته با توجه به جمله خنده دوای همه دردیه خب منم برا همین زیاد میخندم

میدونی چیه تو خیلی خاصی تو تنها دختری هستم که ازم سوال درباره سکس و اینا کرده و زیاد هم قسم میخوره در حالی که دخترای دیگه شبیه فرشته هان و اندازه فاک مودب هستن که من اصلا نمیتونم تحملشون کنم

اره بچ من کسیم که اگه باهاش بری رستوران استیک و سیب زمینی با سس پنیر سفارش میده چون من عین دخترای دیگه نیستم که سالاد سفارش بده سالاد برای من مزه اش عین عنه

و ایندفعه نوبت اون بود که بخنده و من میتونم بگم خنده هاش کیوت بودن مثل اهنگ ی برای گوشام

بعد از مدتی باهام صحبت کردن فهمیدم اونقدرام ادم هورنی و بدی نیست من که کنارش راحتم و احساس ارامش دارم

خوشحالم که ازم خاست باهاش دوست بشم تازه وجه های مشترکی هم داریم

ولی من هنوزم باید پسورد وای فایش رو بفهمم

[𝐖𝐢𝐟𝐢-𝐩𝐚𝐬𝐬𝐰𝐨𝐫𝐝]ʲˡᵐˡᵑTahanan ng mga kuwento. Tumuklas ngayon