tᏲ⁅ ⁅Ṉᕍ

1.7K 197 43
                                    




بعد از دو ماه من قرار بود بالاخره امروز رمز وای فایشو بفهمم وای باورم نمیشهه گاد چقد خوشحالم

ولی نمیدونمم چرا باز از بین این همهه روز امروزو انتخاب کرده

هرچی هست تصمیم گرفتم اول  برم خونه و یه حمومی برم

"جیمیننن من  میرم حموم"

داد زدم و اونم یه اوکی بهم گفت.

...

" وات ده فاک داری چیکار میکنی"جملم رو گفتم وقتی که دیدم که روی تختم دراز کشیده و سرش با دستش نگه داشته و رو به پهلو خوابیده.


"منظتر تو بودم" و پوزخندی زد چشمام رو تو حدقه چرخوندم و دنبال سشوارم گشتم . وقتی پیداش کردم داخل برق زدمش که جیمین رو به من گفت


"وایسااا من انجامش بدم برات"

با یه لحن خیلی کیوتی گفت و خودشو لوس کرد فاک قلبمم اینکارو نکن

سشوار رو از دستم گرفت و  روشنش کرد و اروم اروم موهام رو بهم ریخت .

حس‌کردن دست هاش روی سرم ارامش بخش بود و من رو داشت کم کم به سرزمین رویاها میبرد که دیگه  صدای سشوار نیومد.

دستم رو به موهام کشیدم واوو واقعا خشک شده بود اون بهتر از من انجامش میده.

"فکر کنم بیشتر وقتا تو باید برای من انجامش بدی"

تیکه بهش انداختم و تونستم لبخند زدنش رو حس کنم که ناگهان چیزی رو روی شونه هام حس‌کردم .

اون چونه ش رو روی شونه م گذاشته بود و بهم زل میزد

"بیا یه مدت تو این حالت بمونیم خیلی خوبه"
با احساس کردن صورتش کنار صورتم احساس کردم اون طرف صورتم از خجالت و عشق داره اتیش میگیره گاد اون داره با قلبم‌چکار میکنه ممکنه هر لحظه همینجا سکته کنم هاه خدایا کمکم کن ازین لحظه سالم بیرون بیام

اون مثلا اومد زمزمه کنه پیش خودش که رید و منم حرفشو شنیدم ولی به روی خودم نیوردم
"گاد این دختر داره با قلب من چکار میکنه"
من باید این سوالو ازت بپرسم پارک فاکینگ جیمین تو داری با من چکار میکنی.

[𝐖𝐢𝐟𝐢-𝐩𝐚𝐬𝐬𝐰𝐨𝐫𝐝]ʲˡᵐˡᵑWhere stories live. Discover now