او زیباست؟
ر اتاقی که با دکوراسیونی قهوه ای رنگ تزیین شده بود، مقابل آیینه قدی نصب شده بر روی دیوار که رگه هایی از رنگ طلایی در اطرافش داشت، ایستاده بود و خودش را ورانداز می کرد.
لباس ابریشمین سلطنتی و سفید رنگی که به تن داشت با موهای موج دار و مشکی رنگش، هارمونی زیبا و چشم نوازی ساخته بودند که دل هر بیننده ای رو به لرزه می انداخت.
او کیم تهیونگ بود.
آلفا و ولیعهد سرزمین آرامون!
مکانی زیبا و دلفریب اما پر از جادو.
در این سرزمین ، از سحر و جادو همانند رسمی دیرینه و میراثی گرانبها یاد می شد.
اعتقادات مردم چنان با جادو هایی از شرق و غرب آمیخته شده بود که باعث به وجود آمدن رسوماتی جدید و پدید آمدن رسم هایی عجیب شده بود اما، آرامون هنوز هم پر از زیبایی و مهربانی بود.
تهیونگ، آستین های پف دار و تزیین شده با نخ های طلایی اش را از نظر گذراند و دستی به یقه چین دار لباسش، کشید.
برای آخرین بار هیکل ورزیده و پوشیده شده در لباس های سفید رنگ و فاخرش را بررسی کرد و در آخر شنل سرمه ای رنگ و از جنس ساتن براق و تزیین شده با رد های طلایی و مشابه لباسش، به شانه انداخت.
حالا با افتخار و غروری که در نگاهش در جریان بود، باری دیگر خود را ور انداز می کرد.
نیشخندی بر روی لب های صورتی رنگش قرار گرفت و با چشمانی نافذ و نگاهی خمار شده که تنها مخصوص چشمان کشیده خودش بود، به آیینه و تصویر خودش خیره شد و لب زد: جئون سونمی...تو خیلی خوش شانسی که قبولت کردم
نگاهش را از آیینه گرفت وبا قدم هایی سنگین و با متانت که قدرتش را به رخ هرکسی می کشید، از اتاقش خارج شد.
بدون توجه به دو نگهبان و خدمتکار همراهش، از پله های سفید رنگِ سرسرای غربی پایین رفت.
در پیچ راه پله ایستاد و از بالا به تمام مهمان هایی که لباس هایی رسمی و شیک به تن داشتند، نگاه سنگینی انداخت.
YOU ARE READING
𝑷𝒖𝒓𝒑𝒍𝒆 𝒎𝒐𝒐𝒏 S1 .[Completed]
Fantasyماه ارغوانی| purple moon Genre : Romance | Smut | Omegaverse | Fantasy | Cap :Vkook | Up: Unknown | Author: Amador | +رنگ ها... رنگ ها چه حسی به شما میدن؟ +داستان در یک سرزمین خیالی، در یک دنیای خیالی اتفاق می افته... +سرزمینی که فرهنگ و قوانین خود...