stay with me (p.14)

163 23 6
                                    

= اوه میبینم دوباره هار شدی کیم تهیونگ

صدا شدن اسمش حتی برای منم عجیب بود ... وی به وضوح عصبانی بود اینو میشد از رگ های برجسته صورت و مشت محکمش که داشت استخوان های دستم رو له میکرد فهمید همراه باهاش برگشتم تا اون شوالیه شجاعی که به خودش جرأت داده وی رو کیم تهیونگ معرفی کنه نگاه کنم

+ خ خانم ...رئیس

× شاید از خودت یاد گرفتم هار باشم

با بالا گرفتن هم همه دانشجو ها از بی احترامی که به رئیس دانشگاه شده بود بقیه استاد ها و مدیر دانشگاه هم از دفتر هاشون بیرون اومدن و من تمام سعیم رو میکردم پشتش قایم شم تا کمتر دیده بشم

خانم مدیر بدون اینکه اتصال نگاهش رو با وی قطع کنه خطاب به نگهبان گنده کنارش گفت :
= پسر کوچیکم کیم تهیونگ رو به اتاق من راهنمایی کنید اینجارو با بار شخصی پدرش اشتباه گرفته

عجیبه چرا همه اونایی که همراه وی بودن و دنبالش میامدن الان نیستن
دستم بین مشت وی داشت له میشد و از چشماش عمیق ترسناکش و رگ های برجسته صورتش میشد ژرفای عمیق خشمگین بودنش رو تشخیص داد

+ وی ولم کن

خانم رئیس با تمسخر ادامه داد :
= درسته تهیونگ ولش کن اون یک پسره عزیزم

× باشه
.
.
.
.
نفهمیدم چیشد وی ناگهان سمتم برگشت و ..... لب هاش رو روی لب هام گذاشت .... نمیدونم بعدش چیشد .... دیگه حتی صدای جیغ شکه بقیه و فریاد خانم رئیس رو هم نمی شنیدم .... تنها چیزی که حس میکردم ضربان سریع قلبم و لب های آبنباتی که روی لب هام بود ... با کشیده شدن دستم توست نگهبان و جداییم از خلسه بیرون اومدم و تازه متوجه شدم به دفتر انضباطی بردنمون ...

در اولین کار خانم رئیس دستش رو بلند کرد و سیلی محکمی روی صورت وی زد و بعد چشم غره ای به من دستش رو روم بلند کرد و من چشمام رو بستم ... ولی دستش روی هوا توسط وی گرفته شد

× جرأت نکن روش دستت رو بلند کنی

خانم رئیس با عصبانیت دستش رو پس کشید و من تنها به جدال بین مادر و پسر نگاه میکردم ... واقعا مادر و پسرن ؟
= تو پسره عوضی چطور جرأت میکنی من مثل بقیه دوست دختر های پدرت نیستم که بهم دستور بدی

× هه چرا از وقتی که تورو جای مادرم زیر پدرم دیدم و هرروز میدیدم که چطور برای بالاتر رفتن رتبت تو هیئت دانشگاه خونمون میومدی و مخ عمو و پدرم رو میزدی فهمیدم که چقدر هرزه ای

رئیس پوزخند وحشتناکی زد و با تمسخر برای وی دست زد و با غرور گفت :
= درسته ... ولی من 13 ساله که به جای اون مادر احمقت توی اون خونم بهتره دیگه قبولش کنی پدرت خودش پسر و زن اولش رو کشت ... البته من جایگزین اونا نیستم من همسر پدرتم

 💠 Stay with me 💠Where stories live. Discover now