stray with me (p.18)

200 17 13
                                    


┄┄┅┅✦✧•♡•✧✦┅┅┄┄

«فلش بک»
( خانه جونگ کوک _ بوسان _ دو سال قبل )

صدای از سر لذت جیمین کل خونه رو برداشته بود .. و گاه و بی گاه لبخند هایی را مهمون لب های جونگ کوک میکرد ... و اون سرعت دستش رو بالاتر میبرد
+ آههههههه

به کمک تکیه گاه کنار وان کوچیک حمام تیره کوک با نگاه عمیقی به دوست پسرش دراز میکشید ... و لذت بیشتری از برخورد قطرات آب گرم با بدن لختش میبرد . همزمان بیشتر در آب فرو میرفت تا سهم بیشتری از بدنش رو زیر اب قرار بده

+ آه ... وایی کوک حمومت خیلی حس خوبی داره

کوک همینطور که سرعت ماهیتابه دستش رو بیشتر میکرد تا پاستا هاش به بهترین شکل برای شامشون اماده بشه جواب داد = بهت حق میدم حموم چوبی خونه هاراباجی واقعا ترسناک و داغونه

Ops! Esta imagem não segue nossas diretrizes de conteúdo. Para continuar a publicação, tente removê-la ou carregar outra.

کوک همینطور که سرعت ماهیتابه دستش رو بیشتر میکرد تا پاستا هاش به بهترین شکل برای شامشون اماده بشه جواب داد = بهت حق میدم حموم چوبی خونه هاراباجی واقعا ترسناک و داغونه

جیمین همینطور که مثل جوجه اردک ها فقط لب هاش از سطح آب بیرون زده بود ... از پشت پلک های بسته اش چشم هاش رو چرخوند = اگر خودم یک خونآشام نبودم تا حالا صد دفعه از ترس یا خرابی چوب هاش مرده بودم ...

کوک با لبخند زیر غذا هارو خاموش کرد ... و برای اون اردک داخل ظرف های روی جزیره دیزاین میکرد ... همزمان چراغ های نئونی خانه رو روشن و در کنار ظرف ها گیلاس خودش رو از آبجو و مال جیمین رو از شیر پر میکرد ... در تاییدش سری تکون داد = اوهوم

جیمین که از بوی غذا های خوشمزه شکمش به غرغر افتاده بود عمیق تر نفس میکشید ... همیشه خودش داخل خانه اشپزی میکرد به جز شب هایی در سال که هاراباجیش به آسگارد میرفت و به طرز مرموزی با اینکه هیچ وقت تنهاش نمیزاشن اما چند روزی نمی آمد ... میدونست که اون اجازه نداره همیشه بره ... اما هیچ وقت از هیچ چیز سر در نمی آورد و البته علاقه زیادی هم نسبت به اون دنیای ترسناک نداشت ... فقط دوست داشت ببینتش ... همیشه هم زمانی میرفت جیمین رو مجبور میکرد پیش کوک بیاد و اصلا تنها موندم داخل خونه رو امن نمیدونست ...

البته کی بود که بدش بیاد ...

کوک براش غذا های خاصی مثل پاستا و همبرگر درست میکرد ... میزاشت چند ساعت آب بازی کنه ... و کلی نازش رو میکشید ... گاهی جیمین فکر میکرد اصلا چیز بدی نیست یکی دنبال کونت باشه و واقعا دوست داشته باشه ...

 💠 Stay with me 💠Onde histórias criam vida. Descubra agora