"hot night"

1K 196 28
                                    

🚫🔞⚠︎🔞🚫

جونگین هق هقای خودشو آروم کرد ، با گرفتن یقه ی هودیه سهون اونو داخل خونه کشید و درو محکم بست.
سهون به حرکات پسر گریون خیره شد و با کوبیدنش به دیوار سعی کرد کاری کنه تا به خودش بیاد.
_هی...چیشده..؟

پسر کوچیک تر خودش برای یه بوسه ی طولانی پیشقدم شد و خشن لبای سهون رو بین دندوناش فشار میداد و دستاش رو دور گردنش حلقه کرد و باعث شد سهون با بردن دستاش به زیر رون جونگین اونو از زمین جدا کنه.
نمیتونست درک کنه چرا جونگین گریه میکنه.

همونطور که جونگین تو بغلش بود لبهاشو جدا کرد و با رسیدن به مبل با احتیاط پسر رو روش گذاشت و البته خودش هم روی جونگین خیمه زد و لباشونو دوباره متصل کرد.

جونگین بدون توجه به دنیای اطرافش تو بوسه ی سهون غرق شده بود.
اونقدر تشنه ی این بوسه بود که انگار هر لحظه ممکن بود ازش گرفته بشه.
میترسید از روزی که این لبا از بوسیدنش نا امید بشن.
میترسید که دیگه این گرمارو روی لبش حس نکنه.

مابین بوسه ها ناله ای کرد که ناشی از کمبود اکسیژن بود.
لب هاشون جدا شد و توی نفس کشیدن از هم پیشی میگرفتن.

سهون لبشو دوباره جلو برد و بوسیدن جونگین رو از سر گرفت ، همزمان با انگشت اشک های جونگین رو که روی گونه هاش رد مینداختن پاک میکرد.

جونگین بوسه هارو تند و تند جواب میداد.
اهمیت نمیداد چه اتفاقی میفتاد ، الان باید فقط بوسیده میشد.
وقتی حس کرد از این حالت خسته شده پایین هودیه سفید رنگ سهون رو گرفت و بالا کشید ، سهون هم با در اوردن آستین هاش به پسر بی قرار زیرش کمک کرد.

با دراومدن هودی ، زمینه برای لخت شدن فراهم شد و هردو سعی داشتن بالا تنه ی همدیگه رو لخت کنن.

لخت شدن بالاتنه ی جونگین کافی بود که سهون دوباره جونگین رو از جایی که هست جدا کنه.
تن جونگین از مبل جداشد و باز داخل آغوش سهون فرو رفت.

اینبار برای جلوگیری از افتادن پاهاشو دور کمر سهون حلقه کرد و سرشو تو گردنش فرو برد.
چشماش بسته بود و اهمیت نمیداد مقصد سهون کجاست ولی با رسیدن کمرش به دیوار سرد فهمید بازهم بین پسر بزرگ تر و دیوار حصار شده.

با این حال پاهاش هنوز دور کمر سهون حلقه بود.
سهون گازی از گردن جونگین گرفت و جاش رو مکید ،
پسر کوچیکتر از درد دندون های سهون ناله ی دردناکی کرد و سرشو پایین انداخت.

بوسه های پشت سر همی روی گردن مارک شده گذاشت و عطر تن پسر شکلاتی رو نفس کشید.
انگار هر چی بیشتر اون عطر داخل ریه هاش میرفت بیشتر میخواست.

جونگین تند و کوتاه نفس میکشید.
درخواستشو بلند نمیگفت ولی سهون میتونست از انگشتایی که بین موهاش گره خوردن بفهمه شکلاتش از این وضع نه تنها راضیه بلکه داره برای بیشتر شدنش درخواست میکنه.

𝚂𝚎𝚌𝚛𝚎𝚝 𝚕𝚒𝚏𝚎Where stories live. Discover now