3

295 58 88
                                    

هی گایز لازمه اولش باهاتون صحبت کنم!
امکان داره این پارت کمی گیج کننده باشه.
اما این لازمه ی این پارته! بدونین که تعداد نفرات این پارت زیاده و توی حرف هم دیگه میپرن..
ما به هیچ حیوانی توهین نمیکنیم مخصوصا سگ
اما توی جنگ اینجوری بوده و فحش هاییی از این قبیل زیاد استفاده می‌شده سووو..
بریم ببینینم زین و لوییمون کجان؟
______________________




"هند/پاکستان اکنون"

صدای خش خش بی سیم به گوش میرسه!

_از جنگل به سمتمون شلیک میکنن، آتش دشمن از سمت راست ماست ، تکرار میکنم از سمت راست ما

"صدا بعد از کمی قطعی باز به گوش میرسه"

_از "کالنچر 6" به "آلفا"

_عجله کنین، این بدترین وضع ممکنه بچه ها "تمام"

_اطلاعتی از سمت راست داری؟

"صدای بیسیم باز هم قطع میشه و دوباره وصل میشه"

آلفا :کالنچر، جواب منفیه

_حرکت کن

_"ولف" هستم واحد 88 داخل اون مسجده
وقتی به سمتشون میریم بهمون شلیک میکنن.
.
.

"در طول جنگ جهانی دوم، تانک های آمریکایی، انگلیسی، شوروی، از نظر قدرت و تسلیحات از تانک های پیشرفته آلمانی ضعیف تر بودند"

"خدمه تانک انگلیسی، از شکست های گیج کننده در مواجهه با ماشین های قوی دشمن، رنج میبردند"
.
.

"صدای بیسیم دوباره به گوش میرسه"

_جواب بده .. جواب بده

_صدام رو میشنوی؟ صدام رو میشنوی؟
.
.

"It is april 1942"

"نیرو های متفقین در قلب هند جلوی آلمان های نازی میجنگند درحالی که با شدیدترین مقاومت مواجه اند"

"در ناامیدی هیتلر دستور جنگ کامل را داد و خواستار گروگان گیری زنان و بچه ها شد"

...

هوای گرگ و میش اول صبح اپریل .. نسیم خنک و آرامی می‌وزد

تک مردی سوار بر اسب سفیدی آرام آرام و به سمت تانک های سوخته و جنازه های مرده حرکت‌ میکند

درختان به آتش کشیده شده ی سمت راست دارای حرارت زیاد است و چشم های هرکسی را به خود خیره میکند

مرد آرام و بیخیال در حالی که احساس قدرت و بی باکی میکند سوار بر اسب از روی جنازه و از کنار تانک هایی که چند ساعت میش متعلق با آدمی زنده بود می‌گذرد، خون های قرمز سرتاسر چمن ها ریخته شده است

بوی آتش و دود و گازوئیل به مشامش میرسد و پوزخندی عمیق بر روی لبهایش مینشیند

چشمانش در غرور و تکبر کور شده و آدمی را که از بالای تانک به سمتش میپرد را نمیبیند و قبل از انجام هرگونه دفاعی مرد چفیه پوش با پیچ گوشتی توی دستش گردنش را میدرد و خون سیاه و کثیفش رو جاری می‌کند. خون از گردنش بیرون میجهد و حالا او هم به تعداد جنازه های آن تپه اضافه میشود

GHOSTS OF WAR [Z.M,L.S]Where stories live. Discover now