[ فلش بک شش ماه پیش ]
[ Luhan Pov ]
_هیونگ بیا دیگه ، نونا گفته شام حاضره_ اومدم لو
به سویانگ نونا کمک کردم تا میز و بچینه و همزمان باهاش هیونگم و صدا زدم...
_ لوهانی بشین من میرم نوشیدنی هارو میارم
_ میخوای من بیارمشون ؟؟؟
اروم گفتم و سویانگ بعد از لبخند نصف و نیمه ایی که تحویلم دار گفت
_ نه عزیزم خودم میتونم
_ باشه
با لبخند ملایمی تایید کردم و به هیونگم که روی صندلی رو به روم نشسته بود و انگار ذهنش در گیر چیزی بود نگاه کردم.
به لب های از هم فاصله گرفته اش خیره شدم..._ کریس کی بر میگرده؟؟؟
با شنیدن صداش حواسم و بهش دادم و با ابرو های بالا رفته خیلی سریع جواب دادم..
_ بهم گفت که تا دو روز دیگه کارش تموم میشه
_ هوم ، تا اون موقع پیش ما بمون..
با خنده دستم و به دو طرف تکون دادم و اروم گفتم
_ نه هیونگ من اومدم امشب پیشتون باشم شب و برمیگردم خونه..
_ چرا ؟؟؟
در جواب هیونگم شونه ایی بالا انداختم و لب زدم
_ یکم کار عقب افتاده دارم..
نمیتونستم بهش بگم نمیتونم شب و بدون کریس و عطر جا مونده از تنش روی تختمون بخوابم..
_ خیلی خب ، هر طور راحتی..
با لبخند سری تکون دادم و سرمو پایین اوردم تا عکس همسرمو از روی اسکرین گوشیم لمس کنم.
با اینکه تازه دو روز بود که رفته بود اما دلم براش تنگ شده!!!
شام واقعا خوشمزه بود و من بابت دستپخت فوق العاده ی سویانگ ازش ممنون بودم.!
وقتی کریس رفت خانوم نام و به بوسان فرستاده بودم و همش غذاهای حاضری میخوردم...!
باورم نمیشد که دختری به اون سن بتونه تا این اندازه دستپخت خوبی داشته باشه..
به هرحال سویانگ فقط 2 سال از من بزرگ تر بود...!
بعد از جمع کردن میزد هر سه روی کناپه ی جلوی تلویزیون نشسته بودیم و به درامای نسبتا ابکی که توش پخش میشد نگاه میکردیم...
بعد از شام احساس میکردم چیزی توی گلوم وجود داره و باعث میشه سخت و عمیق تر نفس بکشم.. سرم کمی از این بابت تیر میکشید...
حدس میزدم به خاطر درد خفیف قلبم توی این چند روز باشه و اخم هام با یاداوری اینکه قرصم و نیاورده بودم توی هم رفته بود..
سویانگ هر چند دقیقه یک بار بهم نگاه میکرد و من میتونستم چشم های نگرانش و از گوشه ی چشمم ببینم و این برام تعجب اور بود..
چرا این طوری نگام میکرد ؟؟؟
متوجه ی حال بدم شده بود ؟؟؟
هیونگم سمت چپم و سویانگ سمت راستم نشسته بودن و من درست وسطشون قرار گرفته بودم..
سر گیجه ی بدی داشتم و سعی میکردم دلیلش و به مصرف الکل توی نوشیدنی ها ربط بدم اما من حتی زیاد هم ننوشیده بودم...
بهتر نبود برگردم خونه ؟!
با بد تر شدن حالم دستم و روی رون هیونگم گذاشتم و اروم فشارش دادم...
VOUS LISEZ
Can You Hold Me?
Roman d'amour🔱 مینی فیکشن : میتونی بغلم کنی ؟! ⚜ کاپل : کریسهان ⚜ ژانر : انگست ، خشن ، اسمات +18 🔆 خلاصه : ادمای کثیفی که تموم طمعشون تو هوس و نابود کردن زندگی بقیه برای جاه طلبیهای خودشون میزارن سزاشوم همچین چیزیه لوهان توی تموم این روزها.. ثانیه به ثانیه...