𝐸𝑝 9

587 110 25
                                    

کشیده شدن بازوش با اون فشار و حرص باعث میشد مستانه بخنده..
مهمونی به انتهاش رسیده بود و کریس همون طور که هرزشو از اون حرومزاده جدا میکرد اونو تو حیاط اورده بود..
وونهو با دیدن صورت سرخ شده ی کریس که توجه مهمونا رو جلب کرده بود چند قدم بلند به سمت جلو برداشت و همون طور که خیره شدن به لوهانی که حتی نمیتونست روی پاهاش باییسته نگاهشو پر از بهت میکرد لب زد

_ رییس لطفا اروم باشید..
بقیه دارن نگاتون میکنن!!

زمزمش فقط اخمای کریس رو درهم تر کرد و مرد بزرگ تر بعد از رسیدن به آئودی مشکی رنگش در کمک راننده رو باز کرد و لوهان و با حرص توی ماشین پرت کرد..
بدن لوهان روی صندلی خم شده بود و کمرش از برخورد با فضای سفت بین صندلی ها حسابی درد گرفته بود اما دستای لرزونشو روی صندلی قرار داد و خودشو بالا کشید.
لبخند سستی زد و لب قرمز شده اشو با زبونش خیس کرد تا خشکیش گرفته شه و بعد با دیدن باز شدن در ماشین یکم خودشو عقب کشید
همون طور که سرشو به صندلیش تکیه میداد به کریس خیره شد و چندبار پلک زد تا دیدش واضح بشه..

_ وقتی...این طوری...از حرص میلرزی...و..اه...دلت میخواد کتکم بزنی مگه..نه؟
تو جز این کار...عرضه ی انجام... هیچ کار دیگه ایی...رو...تو زندگیم ندا...

حرفش تموم نشده بود که فریاد کریس تو گوشش پیچید و ضربه ی سنگین پشت دستش روی لب هاش فرود اومد...

_ خفه شو!!!!

پلکای لو از درد روی هم فشرده شده بود و دست سستش و بالا اورده و با همون لرزش واضحی که داشت اونو به لبای خیس و گرم شده اش چسبوند...
حس کردن مایع لزجی به وسیله ی سر انگشتاش باعث شد دستشو از لباش فاصله بده و بهش خیره بشه..
دیدن خون سرخ رنگش فقط یه تکخند صدادار دیگه رو از جانبش به همراه داشت و با روشن شدن ماشین و حرکت کردنش با حرص لب زد

_ حرومزاده ی عوضی!

مشت کریس به فرمون برخورد کرد و صدای فریادش باعث میشد لوهان سوت دردناکی رو توی گوشاش احساس کنه

_ تو..!
تو میدونستی لوهان!
توی لعنتی از قوانین کوفتیت با خبری!!!

مرد بزرگ تر با اون رگ بیرون زده جوری از قوانینش حرف میزد که انگار داره برای بردش مشخص میکنه میتونه تا چه اندازه بازیگوشی بکنه...
اون نه برده بود!
نه کسی که بخواد سال های باقیمونده ی عمرش و با سکوت کنار اون مرد سر کنه..

_ چرا با اون حرومزاده گرم گرفتی؟!

کریس با خشمی که چشماشو سرخ کرده بود لب زد و لو بعد از تکخند ضعیفی همون طور که دستشو روی جداره ی داخلی در میکشید گفت

_ برای اینکه...آاا..

ذهنش جوری با الکل قاطی شده بود که حتی نمیتونست رویحرف زدنش تمرکز کنه..
اخم ضعیفی کرد و تکیشو از صندلی گرفت و نگاهشو به کریس داد

Can You Hold Me?Où les histoires vivent. Découvrez maintenant