Part-10

829 144 88
                                    

با برخورد پوتو های پر مهر خورشید به چشماش ، بعد از اینکه انگشت فاکشو به همه کائنات نشون داد ، پلکهاش رو از هم فاصله داد.

صبح زیبایی بود! آفتاب از لابه لای پرده های حریر سفید عبور میکرد و روشنایی رو به اتاق هدیه میداد...صدای جیک جیک گنجشک ها و خش خش شاخ و برگ درختانی که باد بینشون میوزید ، هارمونی زیبایی ایجاد کرده بود و از امروز ، روز دلنشینی میساخت...

ولی خب متاسفانه جونگین خیلی نمیتونست درک عمیقی از امروزش داشته باشه! چرا؟ خب چون شاش داشت!
بله! فشار مثانه یه دلیل خیلی قانع کنندس که شما همه دنیا رو شبیه توالت ببینین و جونگین هم از این قاعده مستشنا نبود!

با چند باز سکندر خوردن و کوبیدن به در و دیوار ، بالاخره خودشو به کمد دیواری رسوند و بعد از باز کردن یکی از کشو هاش ، کلید زاپاسی که جاساز کرده بود رو با پوزخندی خبیث بیرون کشید!
حدود چند ساعت قبل ، از جنب و جوش بیرون اتاق و سر و صداها برداشت کرده بود که هیونگ و سهون ، در شرف ترک خونه ان و حالا...مطمعن بود که همه رفتن پس میتونست با خیال راااحت بره و رو فشاری که داشت به مثانش وارد میشد تمرکز کنه...

در اتاق رو باز کرد و همچون میگ میگ خدابیامرز به سمت دستشویی هجوم برد.

+آخیییشش!...

بعد از خروج از دستشویی با گره خوردن نگاهش روی دسته کاناپه برای چند ثانیه خشکش زد و بعد...شلیک خندش بود که کل آپارتمان رو برداشت!

باورش نمیشد! لباس های زرد و اردکی تا شده روی دسته ، دقیقا همون لباسایی بودن که مامانش به عنوان کادو تولد بهش داده بود و در جواب اعتراض کای فقط براش پشت چشمی نازک کرده بود...هر چند همین بهانه ای شد که کای از خدا خواسته حتی سمت اون لباسا هم نره!

حالا که فکرشو میکرد ، کریس هیونگ ، حتی بدجنس تر از قبل به نظر میرسید!

با صدای زنگ گوشیش از داخل اتاق مجبور شد به اتاق خوابش برگرده و لای ملحفه های بهم ریخته طوسی رنگ ، صدای خفه ی زنگ موبایل رو دنبال کنه.

بالاخره با قرار گرفتن موبایل داخل دستش ، گوشی رو بالا اورد و سعی کرد اسم مخاطب رو از روی اسکرین بخونه...یورا!

خب ، کیم کای بعد از زدن پوزخندی خونسرد در حالی که موبایل رو بین انگشت اشاره و شستش ، جوری که انگار چیز کثیفی باشه گرفت ، سمت پارچ آبی که روی میز کوچیک کنار تختش بود رفت و گوشی رو از بالا داخلش رها کرد...

•~•~•~•~•~•~•~•~•~•

$نه!

_آره!

$نهه!!

_آرهه!!

$باورم نمیشهه!! فاک! نه...نه...نه نه نه! اسکلم کردی! آره اسکلم کردی!

You've reached the end of published parts.

⏰ Last updated: Mar 28, 2021 ⏰

Add this story to your Library to get notified about new parts!

My dear brotherWhere stories live. Discover now