Chan:
با اخم به چانگبینی که قانون ها رو شکسته بود،خیره شدم.
-خب چانگبین میشه جز اون دلیل مسخرت یه دلیل کاملا موجه پیدا کنی برام که چرا قانون چند صد هزار ساله و زیر پا گذاشتی و رفتی و اون طرف دیوار؟چانگبین کلافه دستش رو توی موهاش کشید:
-میدونم قابل باور نیست،ولی باور کن اون پسر منو از پشت دیوار نامرئی دید!
با عصبانیت بهش خیره شدم:
-چرت و پرتات تموم شد؟یه پسر معمولی چطور تونسته توی گرگینه رو ببینه هوم؟چانگبین مردد به صورتم نگاه کرد و دست مشت شدش رو فشار داد تا کمی از استرسش کم کنه :
-من نمیدونم . شاید قدرت خاصی داره ولی ازین بابت مطمئنم که اون منو می دید.یکی از ابروهام رو با تمسخر بالا انداختم:
-میدونی که حرف الانت منطقی نیست و زیر بار حرفای غیر منطقی نمیرم ؛ بهتره یه جواب قطعی که بپذیرم بهم بدی یا برای مجازات اماده بشی.چهرش رو در هم کشید و با حالت زاری گفت:
-نه سال میشه که کنارتم،علاوه بر دوستت دستیارتم بودم میدونی دروغ نمیگم اصلا چه دلیلی داره؟
بچه که نیستم متوجهم قانون چیه؛باورم کن یا خودت برو مثل من با چشم های خودت ببین.فکمو رو هم فشار دادم و با حرص لب زدم:
-میدونی که این قانونه که از اون مرز کوفتی رد نشی و میدونی برای قانون همه یکسانن برام فرقی نداره اون فرد تو باشی یا کسی که اصلا نمیشناسم من به عنوان یک رهبر باید حکم رو اجرا کنم . به لب مرز میرم و اگه اون پسر نتونه منو ببینه مجازاتتو شروع میکنم.اب دهنشو با صدا پایین فرستاد:
-باشه قبوله،اگه دیدت چی؛اون وقت چیکار می کنی؟
کسی که مارو ببینه زندگیمون رو به خطر می ندازه.رو صندلیم نشستمو نگاهش کردم:
- یک؛در هر صورت این از اشتباه تو کم نمی کنه که از مرز رد شدی و دو اگه واقعا مارو می بینه چند تا معنی داره که بعدا براشون برنامه میچینم اول باید ببینم واقعا درست میگی یا نه.رومو به نگهبان ها و افراد داخل اتاق کردمو مرخصشون کردم.
سمت چانگبین رفتمو دستمو رو شونش گذاشتم:
در هر صورت،دوست ندارم بین مردمم تبعیض قائل شم و تمام حرفایی که بهت زدم،واقعی بودن رفیق.
YOU ARE READING
𝗦𝗶𝗹𝗲𝗻𝘁 ɪɴ ᴛʜᴇ 𝗗𝗮𝗿𝗸
Werewolfچه حسی داره وقتی متوجه میشی ۱۹ ساله درون خودت یه گرگ خوابیده داری؟ یه دنیای دیگه اونطرف جنگل که متعلق به توئه... ژانر:امگاورس_رومنس_اسمات🔞 کاپل ها : مینسونگ و چانلیکس و ... آنگوئینگ