Changbin:
نیروهای اضافه رو اماده بودن و مشغول چیدنشون بودم.
باید طوری هردسته رو قرار می دادم که تمام بخش های منطقمون رو پوشش بده.
مشغول برسی ناحیه غربی بودم که در اتاقم یک ضرب باز شد و مینهو درست رو به روم قرار گرفت:
-یه دسته خون آشام سیاه حدودا ۲۱ نفرشون از مرز شمالی رد شدن ، از بین اون ۲۱ نفر ۵ نفرشون بابت نوار یووی کنار مرز از بین رفتنمدارک داخل دستمو کنار گذاشتم و به هیونگ نگاه کردم:
- با این حساب اون ۱۶ تای دیگه دارن داخل منطقه ول میگردن؟ گارد مرزی نگرفتنشون؟!سرشو به نشونه منفی تکون داد:
-مشکل اینجاست که داخل جنگل پخش شدن و قبل اینکه بتونن کاری کنن فرار کردن.سرمو کلافه به طرفین تکون دادم ، اینکه وارد اینجا شدن اشتباه و خطر بزرگی برای ما محسوب می شد.
از طرفی هم نزدیک به جشن هیج وقت همچین خطری نمیکردن تا وارد سرزمین ما بشن مگه اینکه چیز جالبی توجهشون رو حس می کرد.
اکثرا دنبال امگا ها میگشتن تا با خونشون به قدرت برسن.
مطمئن نبودم اول باید به چان هیونگ گزارش بدم یا خودم بهش رسیدگی کنم. در هر صورت امروز روز تعطیلیشه و حتما طبق انتظار به خونه ی خودش رفته و از طرفی مشکلات ایجاد شده ، توسط جفتشم هست که باید بهشون رسیدگی کنه.فورا بی سیم رو برداشتم و چند دسته محافظ رو به سمت مرز های شمالی فرستادم.
با سرعتی که داشتن قطعا خیلی راحت بین تمام نواحی پخش میشدن.
خودم باید مستقیم بهش رسیدگی می کردم.
-هیونگ شماره هیونجین رو بگیر تا همراه سونگمین بیان اینجا ؛ بعدشم خودت همراهم بیا.گوشیشو از جیبش در اورد:
- من همراهت بیام؟ کجا؟ من هنوز کارای تدارکو انجام ندادم. مگه محافظت مسئولیت خودت نبود؟ خودت انجامش بده.
مثل همیشه داشت بچه بازی درمیورد روبروش وایستادم:
-۱۶ تا خون آشام سیاه لعنتی توی منطقمون ول شدن و شانس پیدا کردن و از بین بردنشون اونم وقتی شبه و هیچ خورشیدی نیست کمه ، به تو جیسونگ هیونجین و سونگمین احتیاج دارم عجله کن.سمت اومد و انگشت اشارش رو به سینم زد:
- منم دلم میخواست مسئولیت حفاظت رو داشته باشم. ولی تدارک مسخره رو بهم انداختن ، الان داری یه مسئولیت دیگم قاطی کارام میکنی؟ من همینطوریشم مشغله دارم.پلک هام رو روی هم گذاشتم و نفس عمیقی کشیدم تا ارامشخودم رو حفظ کنم:
-این ربطی به وظایف جشن نداره مینهو دارم میگم علاوه بر تو به بقیه احتیاج دارم.ابروهاش رو درهم گره زد و شماره سونگمین و هیونجین و جیسونگ رو گرفت تا سریعتر به اینجا بیان.
داشتم با دوربین های امنیتی نزدیک پایگاه های فرعی ، تمام قسمتای قابل مخفی شدن یه دسته خون اشام در طول روز در منطقه ی شمالی رو بررسی می کردم.
برای پیدا کردن تک تکشون باید چند دسته و بعد داخل کل مناطق پخش میشدیم .
هر گروه رو هم باید زیر نظر خودمون کنترل می کردیم .
از طرفی نمیتونستم از افراد جشن استفاده کنم تا آسیب ببینن و مجبور بودم چند نفر از افراد تازه رو انتخاب کنم.
سمت اتاقک محافظا رفتم و گروه 42BH رو انتخاب کردم و همراه خودم سمت حیاط بردم و منتظر شدم تا بقیم بیان و با گروهکای دیگه برن به گشت.
مطمئن نبودم حضور جیسونگ که یه امگاعه درست باشه ولی مورد اعتماد ترین ها فعلا همینا بودن.
YOU ARE READING
𝗦𝗶𝗹𝗲𝗻𝘁 ɪɴ ᴛʜᴇ 𝗗𝗮𝗿𝗸
Werewolfچه حسی داره وقتی متوجه میشی ۱۹ ساله درون خودت یه گرگ خوابیده داری؟ یه دنیای دیگه اونطرف جنگل که متعلق به توئه... ژانر:امگاورس_رومنس_اسمات🔞 کاپل ها : مینسونگ و چانلیکس و ... آنگوئینگ