موج ارامش و هیجان خاصی داشت ، چشمامو بستم و آروم باهاش زمزمه کردم.
انگشتاش لابه لای موهام کشیده میشد.
نفس عمیقی کشیدم. تزریق ارامش به رگ هامو حس میکردم.
تیکه آخر ورس اون آهنگ رو هم خوند اما هنوزم دلم نمیخواست تموم بشه.
با لب های آویزون چشمامو باز کردم:
-زود تموم شد.
لبخند ریزی زد:
- یه اهنگ کامل رو خوندم ، آهنگشم گوش میکردی همین بود.
دلم میخواست بازم بشنوم:
-باید ضبطش میکردم....سرش رو به نشونه ی تایید تکون داد:
- با باج بعدی میتونی یه روز دیگه ضبطش کنی ، حالا مدت زمان اینکه میتونم ازت بخوام کاریو بکنی تا کیه؟ هروقت خواستم میشه؟چشمام رو ریز کردم و دست به سینه بهش خیره شدم:
-همین الان فقط میتونی باجتو بگیری فقطم یدونس چون تو یدونه آهنگ خوندی.
با حسرت بهم خیره شد:
- پس با این وضع نمیتونم چیز چندان مفیدی ازت بخوام.
ابروهام رو با پیروزی بالا فرستادم:
-چیزای مفید چی هستن اون وقت؟تموم مدت وزنش رو روی دستش که روی زمین بود انداخته بود.
کمی از وزنشو روم انداخت و لب زد:
- هنوز نمیدونم ، خواستم شرایط ضروری ای پیش بیاد که تو سرش لج کنی و یادت بندازم این قولت رو؛ ولی الان مطمئن نیستم چی باید بخوام.
دستمو دور گردنش حلقه کردم:
-خب زود فکر کن چی میخوای.در حالی که داشت فکر می کرد لبش رو گاز گرفت:
-پیشنهادی نداری؟
سرمو به نشونه نه تکون دادم:
-نه واسه همین گفتم باجتو خودت انتخاب کن.خیلی ریلکس لبخند ترسناکی زدو لباش رو روی لبام گذاشت و شروع کرد به مکیدن.
سرمو عقب کشیدم و با اخم بهش زل زدم:
-باج منم که همین بود گفتی قبول نیست.
با حوصله بین ابروهام رو نوازش کردو لبخند زد:
- هنوز خیلی مونده تا تموم شه.اخمم باز شد و این دفعه نیشخندی زدم:
-پس بیا بقیشو بگیر.روی لبام کلمه ی باشه رو زمزمه کرد و دوباره شروع کرد به مکیدن لبم ، دستش اروم زیر تیشرتم رفتو پوست شکمم رو لمس کرد.
حلقه دستام رو دور گردنش تنگ تر کردمو یکی از دستامو توی موهاش فرو کردم و همراهیش کردم.روی لبام لبخند زدو لب پایینمو اروم بین دندوناش فشار داد و تو همون ، حالت به سمت بیرون کشیدشو رهاش کرد.
انگشتاش روی نیپلام قرار گرفتن و هر لحظه که میگذشت بیشتر جریان خون رو به سمت پایین تنم حس می کردم.
دستمو از بین موهاش فاصله دادم و روی دستش گذاشتم تا جلوی ادامه دادن کارش رو بگیرم.لباش رو با اعتراض جدا کردو اخم کرد:
-چیکار میکنی؟
لب پایینم و گزیدم و با صدایی که تحلیل رفته بود زمزمه کردم:
-اگه اینجوری ادامه بدی نمیتونم تو این شرایط به یه بوسه راضی بشم.
دستمو از روی دستش کنار زد:
- بقیش به من مربوطه ، شرط خودت بود. تا هرجا که من بخوام باید ادامه بدی.
کلافه لب زدم:
-ولی اگه اینطوری ولم کنی و درد داشته باشم ، نمیتونم تو اون جلسه یا پیش هرکس دیگه ای خودمو کنترل کنم.
YOU ARE READING
𝗦𝗶𝗹𝗲𝗻𝘁 ɪɴ ᴛʜᴇ 𝗗𝗮𝗿𝗸
Werewolfچه حسی داره وقتی متوجه میشی ۱۹ ساله درون خودت یه گرگ خوابیده داری؟ یه دنیای دیگه اونطرف جنگل که متعلق به توئه... ژانر:امگاورس_رومنس_اسمات🔞 کاپل ها : مینسونگ و چانلیکس و ... آنگوئینگ