ل:بزنش زین، بزننن
زین در حالی که یه مرد روش بود و در تلاش بود که بکشتش ، مشغول گرفتن تفنگ از دستش بود و داد زد: پین خفه شوتفنگ رو کشید و محکم زد تو سر مردِ و از زیرش در اومد و یه تیر زد تو سرش و نفسشو داد بیرون و برگشت طرف لیام: میمیری یه کمکی بکنی
لیام تفنگشو اورد جلوی صورت زین: خالیهیه اشاره به ادمای پشتش کرد: ۵ تارو من زدم ناکار کردم، یدونه رو کشتی نیم ساعت طول کشید
ز:اونا رو فوت میکردی میمردن، این غول بیابونی ۱۰ برابر اوناس
ل:الان میخوای امتیاز بندی کنم برات؟چشم غره ای رفت و در اتاقی که نگهبانای جلوشو کشتن باز کرد و رفتن تو، یه تخت وسط اتاق بود، یه میز با کلی وسیله و لپ تاپ و چند تا کمد و قفسه ، لیام با خوشحالی پرید بالا: لپ تاپ، پیداش کردیم
ز:میشه کونتو جمع کنی و عجله کنی؟ زنِ الان میاد
لیام رفت سمت میز و زیر لب اداشو در اورد
لپ تاپ و از سیم هایی که بهش وصل بودن کند و راه افتاد سمت در که زین با صدایی که شنید دست لیام رو کشید و دستشو به نشانه سکوت گذاشت رو دماغشک: باشه، خبر میدم...من باید برم فعلا
صدا هر لحظه نزدیک میشد ، زین دور و برشو نگاه کرد و دست لیام کشید و هلش داد تو کمد و خودشم رفت تو و درو بست و به زور خودشو جا کرد و چسبید به لیام، لیام اروم زمزمه کرد: نه من نمیتونم اینجا باشم، بریم
و اروم زین و به بیرون هل داد ، زین دستشو محکم گرفت: کری؟ داره اینوری میاد، با دیدن جنازه های دم در مطمئنن میاد تو اتاق و وقتی ببینه لپ تاپش نیست دنبالش میگرده ، انتظار داری پشت در قایم شیم؟
ل: دور و برتو نگاه کن، اینجا هیچ نوری نیست
ز:چشماتو ببند و به چیزای خوب فکر کن، من دکترت نیستم لیام! و نمیخوام بخاطر نجات دادن برادرت از یه مخمصه بمیرم
لیام به ناچاری چشماشو بست و شروع کرد به نفس عمیق کشیدن و دست زین رو گرفت
ز: چه گهی داری میخوری؟
ل: من باید حس کنم که تنها نیستم ، وگرنه جیغ میزنم هر دو به فاک میریم پس چند دقیقه منو تحمل کن و زر نزنزین اروم شد و سر جاش وایساد و هر دو به صدا های بیرون گوش میدادن
کیرا با عصبانیت همه وسیله های روی میز رو ریخت پایین و داد زد:متیو
وقتی جوابی نگرفت شروع کرد به زنگ زدن: زود بیا تو اتاقم
چند دقیقه گذشت و یه مرد وارد اتاق شد : بله خانوم؟
کیرا با عصبانیت داد زد: میبینی ادماتو؟ ۵ نفر ادم گذاشتی اینجا دو تا احمق تونستن به فاکشون بدن ، هم لپ تاپ منو دزدیدن هم در رفتن ، میفهمی یعنی چی؟ یعنی پولمو که نگرفتم هیچ ، کل اطلاعاتم هم لو رفت و این تقصیر تو و ادمای بی مصرفتن
متیو با لکنت جواب داد: و..ولی ...من که
کیرا تفنگشو در اورد و تو سر متیو شلیک کرد: فقط ..خفه .. شو

KAMU SEDANG MEMBACA
Love or honor [z.m]
Fiksi Penggemarسرنوشت آدمای اشتباهی رو سر راه هم میزاره، اون عاشق بزرگترین تهدیدش شد و من عاشق کسی که باید نابودش کنم