تا چپتر سیزده بخونید.. خدافظ
+شما استخدام شدین خانم مالیک
سوار اتوبوس شهری میشه و به سمت خونش برمیگرده... با خودش به زندگیش فکر میکنه...
تا سه سال پیش همچی توی زندگی تریشا اروم بود.... اروم و پر از ارامش
ارامشی که با خانوادش داشت رو با زیباترین کاخ ها، گرون قیمت ترین جواهرات عوض نمیکرد...
ولی خب.... تریشا نمیتونه به عقب برگرده...نمیتونه دعوایی که با همسرش داشت رو متوقف کنه.
اون نمیتونه جلوی فلج شدن پسرش رو بگیره.
____________________________روی تخت نشستم و دارم به امروز فکر میکنم... به اولین روز مدرسم توی بمبئی.
با بچهها حرف زدم و تا حدودی باهاشون اشنا شدم؛ الان میدونم که...
پری و خانوادش بخاطر ماموریت پدرش اینجا اومدن... ولی اینجا موندگار شدن.
پری بهم گفت دوستش کندال امروز غایب بود.
جید، بعد یه تصادف پدر و مادرش رو از دست میده... و بعد اون دچار لکنت زبون میشه، جید اصالت مصری/یمنی داره و الان با مادر بزرگش توی بمبئی زندگی میکنه.
لیان، اون دختر شکلاتی بطور مادر زاد قدرت تکلم نداره ولی اون فوق العاده باهوشه مخصوصا توی ریاضی.
جیجی، خب من و جی فهمیدیم که دقیقا همسایه های روبرو ای هم هستیم.
بابا میگه جی دیشب رفته به رستوران و با کلی خواهش از بابا خواسته که از فردا باهم بریم مدرسه.اقای میلر، معلم خیلی خوبیه اون خوب درس میده و با بچه ها راجب موضوعات مختلف صحبت میکنه.
طبق چیزی که امروز فهمیدم هند به کشور هموفوبیکه!
هیچ وقت نتونستم بفهمم که چرا، واقعا چرا افراد استریت نسبت به همجنسگرایان اینقدر گارد محکمی دارن!
این مسخرست... اونا میگن که توی همهی ادیان همجنسگرایی یه گناه بزرگه و حکمش مرگه ولی ... اگه همجنسگرایی یه گناه بزرگه پس، وقتی یه مرد چهل ساله ، باکرگی یه دختر پونزده ساله رو ازش میگیره... پس چرا اون گناه نیست؟راستش ماما لونا هموفوبیک نیست، اون یه زن پیر و عاقله.
ماما لونا میگه هیچ کتاب مقدسی عشقی که پاکه رو گناه نمیدونه.
امروز کمک اشپز استخدام شد و اون یه خانم مهربون و با استعداد توی اشپزیه.
خانم تریشا میگه من اونو یاد بچه هاش میندازم. اون خیلی مهربونه!
مهربون و هموفوبیک.
بنظرم هر چقدر هم یه ادم مهربون و خیرخواه باشه هر چقدرم که خدارو دوست داشته باشه، وقتی به یکی از مخلوقات خدا توهین کنه یا تنفر بورزه؛ باعث میشه که همه اون مهربونی ها و اون عبادت ها به خاکستری تبدیل بشه.
YOU ARE READING
Nyctophile
Fanfiction*اصلا چرا کشتیش؟ _من کی رو کشتم؟ *لیام پین؛ تو زین مالیک و تمام اعضای خانوادت رو کشتی!! _من این کارو کردم؟ چه...خفن! •liam top •dark ⚠️این داستان شامل محتوای دلخراش است