بکهیون درحالی که لبخند بزرگی به لباس های اسپورت درون ویترین میزد وارد فروشگاه شد.یه فروشگاه زنجیره ای که به دو بخش رسمی و راحتی تقسیم بندی شده بود.بکهیون بین قفسه ها میچرخید و اونایی که دوست داشت رو درون ذهنش میسپرد تا با هم ست میکرد.چانیول هم اون طرف بکهیون رو درون لباس هایی که انتخاب کرده بود تصور میکرد و لبخندی میزد.به طرف جایی که بکهیون بود رفت و با دیدن اونهمه لباس چشم هاش گشاد شد؛یعنی قرار همشون رو روی هم بپوشه؟مد جدید بود؟
چانیول در مورد مد خیابانی درون سال های قبل مدرنی خیابان های لندن مونده بود.بدون هیچ حرفی لباس هارو بینشون رد و بدل کردن و وارد پرو ها شدن.بکهیون با دیدن خودش درون اون لباس های کاملا اتو کشیده که برای اولین بار سرشونه هاش سرجاش بود لبخند محوی زد.همیشه عادت داشت لباس های گشاد بپوشه و الان که تمام لباس ها فیت اندازه بودن حس عجیبی بهش میداد.کفش هاش رو پاش کرد و دوباره توی آینه به خودش خیره شد.مدل موهای افشونش به تیپش نمیومد.
موهاش رو بالا داد.الان بهتر بود.انگار آجوشی رو درونش هک کرده بودن.جوری که اگه کسی از کنار بکهیون رد میشد مشهود بود مک تکه ای از اجوشی رو حمل میکنه.از اتاق پرو در اومد و با دیدن تیپ چانیول سرجاش خشکش زد.چطور یه شخصی میتونست این تیپ خفن رو ول کنه و کت های بلند و کوتاه رو ترجیح بده.
یه چیزی کم بود.به طرف مانکن رفت و کپ رو از روی سرش در آورد.کمی روی انگشت های پاهاش بلند شد و با کمک گرفتن از دستش کمی چانیول رو پایین کشید و کپ رو سرش گذاشت.کمی ازش فاصله گرفت تا چانیول رو از پایین تا بالا چک بکنه.جوری غرق انتخاب های خفنش بود که حتی متوجه نگاه خیره و شیفته چانیول نشد.
کنار هم قرار گرفتن و توی آیینه بزرگ به خودشون خیره شدن.بکهیون بدون اینکه قصدی داشته باشه هیجان زده لب زد:«انگار من مال توعم و تو مال منی.این باحال نیست؟»نگاه مشتاقش رو به چانیول داد تا واکنشش رو ببینه.
"انگار من مال توعم و تو مال منی.این بنظرت باحاله نور ماه من؟برای من کشنده اس دلبر من.جوری که این کلمات ساده میتونن نفسم رو برای همیشه ببرن."درون خودش زمزمه کرد و لبخندی زد:«اره،باحاله.»بکهیون دوباره لبخندی زد و به خودش نگاه کرد.واقعا درون لباس های رسمی خوشتیپ و مردونه تر شده بود.
چانیول با نادیده گرفتن اصرار های بکهیون که لباس های خودش رو میتونه خودش پرداخت کنه خودش لباس های خودش و بکهیون رو پرداخت کرده بود و برای راضی شدن بکهیون بهش گفته بود میتونه ناهار رو مهمونش کنه واینجوری بکهیون راضی شده بود.بخاطر اصرار های زیاد بکهیون همون لباس هایی که حس غریبی بهش میدادن رو پوشیده بود چون به گفته بکهیون تیپ چانیول مناسب پیست اسکیت نبود.
ČTEŠ
AJJUSSI
Fanfikce•خلاصه:پارک چانیول ۲۸ ساله تنها وارث شرکت سلین که بعد از گذروندن دوره ده ساله جواهر سازی حالا به کشورش بازگشته بود تا با جواهرات خودش انقلابی برای صنعت جواهرسازی باشه.موضوع از اونجایی شروع میشه که این بار بجای مدل زن،شرکت سلین قرار بود جواهرات رو رو...