Part 5

848 172 198
                                    

"جیون"

سرشو روی میز گذاشته بود و از پنجره کلاس به آسمون خیره شده بود.
وقتی توی بوسان زندگی میکرد هیچوقت انقدر دقیق به اطرافش دقت نمیکرد اما حالا،حتی نگاه کردن به نور خورشید و آسمون صافم باعث میشد زندگی تیره و تاریک خودش بیشتر به چشمش بیاد.

نایون کنارش نشسته بود و با اینکه ظاهرا خودشو با کتابش مشغول کرده بود اما تمام حواسش به جیون بود.
سوالای زیادی توی سرش بود که دلش میخواست جیون بهشون جواب بده اما از طرفی دلش نمیخواست به این زودی با اون صمیمی شه.بهرحال اینکه میدید جیون انقدر توی خودشه و ساکته آزارش میداد،نمیتونست بیخیال اون بشه و در واقع حسی درونش بود که این اجازه رو بهش نمیداد.

_یاا لی جیون!

جیون همینطور که تو فکر بود،یاد دیشب افتاد،هنوزم از اینکه بکهیون بدون مشورت با اون در مورد زندگیش تصمیم گرفته بود ناراحت و کلافه بود،حتی از اینکه بکهیون براش کاری انجام بده میترسید،از این میترسید که در عوض کارایی که براش انجام میده ازش چیز دیگه ای بخواد...
با اینکه بکهیون بهش گفته بود انتظاری ازش برای رابطه نداره اما هنوزم نمیتونست بهش اعتماد کنه،همه چیز توی اون خونه ترسناک بود و از همه بیشتر از بکهیون میترسید.
تو این فکرا بود که با صدا شدن اسمش توسط نایون به خودش اومد.
سرشو بلند کرد و روشو سمت اون برگردوند.

_هوم؟

نایون چند ثانیه بهش خیره شد و با حرص پوزخند زد.

_همیشه بی ادبی،هنوزم نمیفهمم پدرم چجوری یکی مثل تو رو برای اوپام انتخاب کرده؟!

جیون بدون اینکه کوچیک ترین تغییری توی نگاهش ایجاد بشه پرسید “تموم شد؟“

اصلا حوصله شنیدن صدای نایون و این حرفای تکراریشو نداشت.
نایون انتظار همچین جوابی رو نداشت و چند لحظه زبونش بند اومد،چشماشو درشت کرد و نگاهشو روی صورت اون چرخوند.

_منظورت چیه؟

جیون با خونسردی نگاهشو از اون گرفت و به میزش خیره شد.

_حرفات تکراری شده،دیگه آزارم نمیده،در واقع اهمیتی نمیدم.

نایون دهنشو کج کرد و سیاهی چشماش از کلافگی و حرص بالا رفت.بعد از چند ثانیه سکوت بینشون دوباره توسط نایون شکسته شد.

_خوبه،اوپام بهت لبخند زده فکر کردی خبریه،واسه همینه زبونت دراز شده.

اخمای جیون با شنیدن این حرف نایون تو هم رفت و روشو دوباره سمت اون برگردوند و با صدای ضعیفی پرسید "چی؟"

جیون حتی یک بارم لبخند بکهیونو ندیده بود و حتی نمیدونست نایون داره از چی صحبت میکنه.
نایون با تمسخر نیشخند زد و چشماشو درشت کرد.

𝑳𝒊𝒍𝒚 𝑶𝒇 𝑻𝒉𝒆 𝑽𝒂𝒍𝒍𝒆𝒚 ᶜᵒᵐᵖˡᵉᵗᵉᵈ✓Where stories live. Discover now