♥︎
تهیونگ بعد از اتفاق اون روز همیشه سعی در پیدا کردن جونگکوک داشت...
همه چیز اونقدر ناگهانی اتفاق افتاد که نمی دونست چیکار باید بکنه...
بنابراین اجازه داد نفسِ زندگیش رو به بهترین شکل ممکن از دست بده...با ارزش ترین فرد زندگیش رو از دست بده...!
اون سالها به دنبال جونگ کوک گشته بود ولی هنوز اطلاعات یا خبر جدیدی ازش بدست نیاورده بود...
تا اینكه هفته گذشته وقتی كه از مشتریش توی بیمارستان بازدید میکرد...
پسر کوچکتر رو با بچه كوچكی همراهش دید...!
با وجود اینکه جایی که ایستاده بود كمی از اونا دور بود ولی تهیونگ خیلی زود تشخیص داد که اون بچه...پسرِ خودشِ و بهش فوقالعاده شبیهِ^-^
بنابراین...تصمیم گرفت کارآگاه خصوصی رو استخدام کند تا به دنبال جونگکوک بگرده...
اطلاعاتی که اون بدست آورده بود می گفت که جونگکوک از زمان رفتنش....تنها بوده!
تهوون سه ساله ست و چهار سال از رفتن اون گذشته بود...
و این یعنی..
اون بچه... صد درصد پسرِ خودشِ!...
بدون هیچ تردیدی...!چیزی که باعث تعجبش شده بود...این بود كه تحقیقات و اسناد میگفت که جونگکوک تنهاست و فقط با پسرش زندگی می کنه....!
پس چرا پسرش اون دکتر رو پاپا صدا کرد؟!
"جونگکوک!...اون_مرد_کیه؟؟؟؟؟"
تهیونگ با عصبانیت فریاد زد و براش مهم نبود که توی بیمارستانه یا نه...
"د.دکتر.ر..."
"آره میدونم که دکترِ!...ولی چرا تهوون اون رو پاپا صدا کرد؟؟؟" صداش رعشه به تن ظریف جونگکوک انداخت...
"جوابم رو بده...وگرنه تهوون رو با خودم میبرم...تو قبلاً با اون ازدواج کردی و اجازه نمی دم پسرم با یه ناپدری که ممکنه بهش آسیب برسونه زندگی کنه!..."
با خونسردی حرفش رو زد و می خواست از اونجا دور بشه...
ولی جونگکوک پیراهنش رو گرفت و كشید...
و دستاش در حالی كه چشمای تیله ایش از اشک برق میزدن...می لرزید...!
تهوون تنها دلیل ادامه دادنش به زندگی سخت و ناملایمش بود...
"ن.ن.نه..ل.للطفا...پسرم رو نبر...ن.نه...خ.خواهش..م.می..کنم..!"
جونگکوک با زجه التماس میکرد...
خیلی خسته شده بود...
دیگه انرژی نداشت و خودش رو نشسته روی زمین دید...درحالی که هنوز پیراهن پسر بزرگ تر رو محکم به دست گرفته بود...!
ВЫ ЧИТАЕТЕ
Abandon | Vkook
Фанфик-تهیونگ...جونگ کوک و پسرشون رو ترک می کنه و میره!...حالا بعد از چهار سال دوباره جونگ کوک رو می بینه!... تاپ : تهیونگ باتم : جونگ کوک -این بوک امپرگ است!...پایان خوش! -ترجمه شده و تمامی حقوق آن متعلق به نویسنده است...