شخص سوم:
●نظرت چیه جئون؟
جئون لبخندی به پسر زیبایی که جلوی دبیرستان بود و کلی آلفا دورش کرده بودن زد.
■هوم به نظر مناسب میرسه کیم فک کنم پسراخوششون بیاد
●منم همینطور
■خب اطلاعات؟
آقای کیم لبخندی زدوداشبورد ماشینو بازکردو چندتا برگه درآوردومشغول خوندن شد.
●اسمش پارک جیمینه،امشب تولد 18سالگیشه ولی مطمئنم امگاست، پدرومادرش توتصادف مردن خودشم بیماری تنفسی داره ولی کل دبیرستان روش کراشن.
■خب جالب شد،حالاچطوری گیرش بیاریم؟
●من یه نقشه دارمجیمین امروزخیلی خسته بود، توی پارک نشسته بودو به بچه هانگاه میکرد که همراه پدرو مادراشون بودن.
اونم دلش میخواست باپدرومادش زندگی میکرد خیلی زوداونارو ازدست داد.
ناگهان بارون شروع به باریدن کرد ،همون لحظه تلفنش زنگ زد
+الو؟
♡جیمین کجایی منتظرتیم.
+اوه نونا ببخشید حواسم نبود الان میام.
جیمین میدونست امشب تولدشه واحتمالا بچه هابراش تدارک دیدن، امشب دستش معلوم میشد،.
بارون لباساشو خیس کرده بود تقریبا هوا تاریک شده بود.
یه دفعه یه ماشین کنارش ایستاد،شیشه دودی ماشین گرون قیمت وپایین آورد.
■هی پسر بیرون خطرناکه میرسونیمت.
جیمین چشماشو بین اون دومرد چرخوند ،هواتاریک بود وممکن بود خطرناک باشه.
+خب من مزاحمتون نمیشم
●نه کوچولو مزاحم نیستی ممکنه این اطراف آلفای ولگرد باشه.
به نظرجیمین حرفاشون درست بود.
+اومم باشه
بعدسوار ماشین شد.
طی این مدت کسی حرفی نزد جیمینم به بیرون خیره شده بود.
■هی کوچولو بیا احتمالا خیلی سردته.
جیمین باصدای اون مرد بهش نگاه کرد وقهوه روازدست مرد گرفت.
+ممنونم
مدتی بعد جیمین احساس سرگیجه کرد، نفسش تنگ شده بود.
+آه ... آقا ...ببخشید...من حالم خوب ...نیست...میخوام پیاده شم.
●ولی ماهنوز نرسیدیم مگه نه جئون.
جئون پوزخندی به کیم زد
■همینطوره، جیمین تونمیتونی بری .
جیمین ازشنیدن اسمش ازدهن غریبه تعجب کرد ازطرفی سرگیجه داشت پس فورا دستشو سمت دستگیره ماشین برد تابازش کنه که آقای کیم قفل مرکزیو زد.
+آه...شما...کی...هستین...ازمن..آه...چی...میخواین؟
■خب ما تورو برای پسرای عزیزمون تور کردیم به نظرمون توفرد مناسبی هستی.
●وهمینطور زیبا
+لطفا...بذارین...برم...قول ...آه...قول میدم چیزی به پلیس نگم.
اون دوتا باحرف جیمین پقی زدن زیر خنده هیچ پلیسی حتی ازچند کیلومتری اونا ردنمیشد اونا قدرتمند ترین خاندان جهان بودن.
■میدونی ماکی هستیم؟
●ماپدر دوپادشاه قدرتمند دنیاهستیم+چ...ی؟
نه امکان نداشت یعنی اونا پدر پادشاه تهیونگ وپادشاه جونگ کوک بودن؟!●ببین ماتورو به عنوان ملکه اون دوتا انتخاب کردیم، توحق انتخابی نداری.
جیمین نمیدونست چیکارکنه گیج شده بود،ازطرفی سرگیجش داشت بیشتر میشد تاجایی که ازهوش رفت .پارت اول
چطوربود؟
امیدوارم خوشتون بیاد به نظرخودم این فیک محشر میشه.🕸🕸🕸🕸🕸🕸🕸🕸🕸🕸🕸🕸🕸🕸🕸🕸
YOU ARE READING
The mistress
Fanfictionکاپل:ویمینکوک ژانر:مافیایی/ومپایر/امگاورس/کمی مدرسه /هپی اند تهیونگ خون آشام خون خالص پادشاه ومپایرا ،مافیایی قدرتمنده که همه ازش میترسن، جونگ کوک آلفای اصیل زاده وپادشاه گرگینه ها وجفت تهیونگه، ویکوک بردنیا حکومت میکنن وپادشاهی خودشونو دارن وهمدیگر...