پارت یازدهم

141 11 97
                                    

آخر هفته زودتر از اونی که مینهو فکرشو میکرد ؛ از راه رسیده بود.
شب پیشِ رو آخرین شبی بود که با تمین سر میکرد و بعد از اون قرار بود برای مدتی ازهم دور باشن...

صبح وقتی از خواب بیدار شد با جای خالی تمین مواجه شد.
از جاش بلند شد و به طرف سرویس بهداشتی حرکت کرد و بعد از شستن دست و صورتش ، حوله به دست از اونجا بيرون اومد و مشغول خشک کردن صورتش شد.

بعد از عوض کردن لباسش تصمیم گرفت از اتاق خارج بشه و به طرف سالن غذا خوری عمارت حرکت کنه

پله هارو به آرومی پشت سر گذاشت و با قدم های شمرده حرکت می‌کرد.
با اینکه دلش می‌خواست هرچه زودتر تمین رو ببینه اما هیچ عجله ای در کارش دیده نمیشد‌.

دوتا محافظی که کنار در ايستاده بودن ، با ديدنش سرشون رو خم کردن و احترام گذاشتن.

"بفرمایید داخل قربان...رئیس و برادرشون مشغول خوردن صبحانه هستن"

سرشو تکون داد و دستشو به دستگیره رسوند و به پایین فشار داد.

وارد سالن شد و سلام بلندی کرد.
"هیوونگ بیدار شدی"

لبخندي به تن زد و نگاهش رو به تمین داد.
اون پسر مثل همیشه با نگاهش در حال تحسین و ستایش کردنش بود.

لبخند خجالت زده ای زد نگاهشو از تمین گرفت و به صندلي ها دوخت.
بین تمین و تن یه صندلی خالی وجود داشت. حدس اینکه اون صندلي متعلق به خودش باشه زیاد سخت نبود!!

رو صندلي نشست و کنجکاو پرسيد "کیبوم و جینکی شی نیستن؟"

شاید زیاده روی باشه ولی تمین از اینکه مینهو سراغ اونارو گرفته بود ؛ مخصوصا عموش حس حسادت کل وجودش رو درآغوش کشید!!

ناخواسته اخمی رو مهمون پيشونيش کرد و تصمیم گرفت طوری جواب بده که تا به مینهو بفهمونه دلش نمیخواد در مورد اونا حرف بزنه.
"دوتایی رفتن بيرون باید کارای رفتن رو انجام بدن"

سرشو تکون داد و لقمه آماده شده ی توی دستش رو تودهنش گذاشت.

کمی از شیرش رو سر کشید و دوباره گفت
"یچیزی ذهنم رو مشغول کرده...دویل هم میاد همراهتون؟"

ظار امر نشون ميداد که سوال های مینهو تمومی نداره!!
حالا باید چه جوابی بهش میداد؟؟ دویل قرار بود بره؟؟
خودش حتی نمی‌دونست قراره با چه سمتی به اون مسافرت کوفتی بره؟؟؟
لی تمین یا دویل؟؟

راه دیگه ای براش باقی نمونده بود.....فوقش یه دروغ دیگه به دروغ های قبلی ای که به مینهو گفته اضافه ميشد
"واقعا فکر میکنی دویل همچین آدمیه که خودش رو نشون بده و بره مسافرت؟"

البته که دویل همچین آدمی بود مگراینکه زور بالای سرش باشه و اون آدم زورگو کسی جز لی جینکی نمیتونست باشه!!

DEVILDonde viven las historias. Descúbrelo ahora