»8«

498 88 27
                                    

وایی سیلامی دوباره از دلتنگتون مهلا
احتمالا یکی دوپارت زیامی بریم
بعدش یهو بوم زارت زورت لویی میاد اوضاع میکنه اصلا😂
یه حرکتی یه اهمی اوهومی دوتا ووت و کامنتی هم بدین ممنون میشم

٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭

زین:اهههه فاااک این درد داشت.

درحالی که به بدنش کش و قوسی میداد دستشو به هدبرد خورد و نالید.
این تخت چقدر نرم شده بود...از کی تاحالا تختش اینهمه راحته و.... این ...این بو چه بوی شیرین وقشنگی میدادن این ملافه ها و...بالش

صورتشو توی بالش نرم و خوشبوی کناری فرو برد و نفس عمیقی کشید.
هنوز چشماشو باز نکرده بود اما با نوری که از پنجره بزرگ اتاق وارد میشد ،با اخم سعی کرد چشماشو باز کنه . مطمعن بود که از هیچ پنجره ای تو اتاقش اونم این موقع صبح نور نمیتابه... پس قطعا اینجا اتاقش نیست.

اینبار به سرعت چشماشو باز کرد و میخ روی تخت نشست

٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭

با صدای دادی که بیشتر شبیه نعره بود از خواب پرید و نگاه گیجشو به اطراف انداخت.
این صدا؟!صدای داد زدن بود!؟اونم از خونه لیام!
بعد از چند لحظه ماجرای دیشب یادش اومد و به چشماش چرخی داد.

لیام:معلومه که خونه منه...تقریبا یادم رفته بود یه روانیه تیمارستامی اوردم تو خونم.
از جاش بلند شد و درحالی که خمیازه میکشید از اتاق بیرون اومد.

چرا داشت به در مشت میزد و ....!!داد میکشید!! پشت در ایستاد و خندشو قورت داد

زین:کسی نیست! چرا منو اینجا زندانی کردین..کمک یکی کمکم کنه.. باور کنید من هنوز به سن قانونی نرسیدم، فقط ریشام زود در اومدن شما به جرم تجاوز به یه بچه دستگ...
لبخندشو خورد و دروباز کرد و به زین که باموهای اشفته و صورت...
هنوز به چهرش دقیق نشده بود که زین پرید رو کلش و مشت بارونش کرد

زین:ولم کن ولم کنن متجاوز بی ابرو چی از جون یه بچه میخوای تو خودت زندگی نداری بی شرف..

لیام که حالا متعجب و شوکه شده بوده چند قدم به عقب تلو خورد اما تعادلشو حفظ کردو سعی کرد این گربه وحشیو از رو کلش جدا کنه، اما اون مدام مشت میزد و داد و هوارش گوشاشو کر کرده بود .نمیتونست جز هل دادنش کاری کنه .
با هل محکمی که به پهلوهاش داد زین با کونش رو کف اتاق فرود اومد ، اخی گفت و لیام ناخوداگاه خندید و دستشو گذاشت رو شکمش
زین بدخلقی کرد

زین:نیشتو ببند مردیکه جلبک فکر کردی با یه لبخند جذابت میتونی خامم کنی؟

لیام خندشو جمع کرد و با لبخند کمرنگی اما متعجب به پسر نگاه کرد تا ادامه جملشو بشنوه

زین:فکر میکنی بخاطر اینکه از مست بودنم سو استفاده کردی، لختم کرد بعدشم بهم تجاوز کردیو اخرشم وقتی کارت تموم شد درو روم قفل کردی رفتی ولت میکنم! ازت شکایت میکنم ..میری زندون میپوسی اخرشم میمیری...

I wanna be your slave [L.S][Z.M]Место, где живут истории. Откройте их для себя