»4«

538 95 10
                                    

اهم 😐سلام.

٭٭٭٭٭٭٭٭٭

لیام:هری!؟....مطمعنی میخوای انجامش بدی!؟

لیام با لحن نامطمعن وکمی نگران پرسید و نگاهشو به هری که با اخم کمرنگی به تابلو گی باری که ربروش پارک کرده بودن خیره شده بود گرفت

سرشو سمت لیام چرخوند و شونه هاشو بالا انداخت

هری:امشب باید امتحانش کنم تا بتونم مطمعن شم

از اینه ماشین نگاهی به خودش انداخت و موهاشو به عقب داد نگاهی به لیام انداخت و با اشاره به خودش گفت

هری:احتمالا بتونم یکیو تور کنم دیگه؟! نه؟!!

هری:احتمالا بتونم یکیو تور کنم دیگه؟! نه؟!!

¡Ay! Esta imagen no sigue nuestras pautas de contenido. Para continuar la publicación, intente quitarla o subir otra.

هری اونشب☝

لیام مشت ارومی به بازوش کوبید و لبخندی زد

لیام:داری شوخی میکنی!تو فوق العاده به نظر میرسی مطمعنن بیشتر از یکی تور میکنی

هری با حالت مضطربی دستی به پشت گردنش کشید

هری:راستش میدونی اولین بارمه میخوام با ی پسر انجامش بدم یکم استرس دارم ...میدونی..

لیام لبخند بزرگتری زد

لیام:میفهمم پسر منم اولین بارم اینطوری بودم فقط برو تو خودشون میان سمتت، اصلا نگرانش نباش

بعد چند لحظه سکوت چهره متعجبی به خودش گرفت و ادامه داد

لیام:ولی من هنوزم باورم نمیشه که قبول کردی ..یعنی اینهمه انکارت تا الان فقط بخاطر پدرت بود؟! اصلا با عقل جور در نمیاد ، اخه تو که اهمیتی...

هری:وای فقط خفه شو منیجر وراج، من اصلا چرا تورو استخدامت کردم تو که فقط مثل باباهای مهربون نصیحت میکنی مگه ادم تموم شده من تورو پیدا کردم اخه

با اخم تظاهری بهش نگاه کرد و لیام در جواب یکی از دستاشو با حالت متفکری زیر چونش گذاشت و یه تای ابروشو بالا انداخت

لیام:شاید بخاطر اینکه دوست خیلی صمیمیتم. علاوه بر اون کارمم کاملا خوب انجام میدم و اگه دقت کنیم ی جورایی دوست با منفعتت هم هستم، اقای استایلز

هری لبخندی زد و با صدای ارومی تو گلوش حرف لیامو تایید کرد

هری:البته که همینطوره تو تنها کسی هستی که مخمو با افکار گی بودنم کردی و در اخر منم شدم یکی مثل خودت

I wanna be your slave [L.S][Z.M]Donde viven las historias. Descúbrelo ahora