هاییی گایز( ˘ ³˘)❤این پارت برا لبخندای این سانشاین
بنیمسخسسنس سانشااااایییینننننننووت و کامنت یادتون نره بوسسس بهتون
٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭
لویی:منظورت چیه؟ مدل شدن! اونم من! تو میدونی شرایط کاری و شهرت من اونم اینجا این اجازرو بهم نمیده ... امکان نداره بتونم برای همچین گالری معروف و نامداری مدل شم... آل خودت میدونی اصلا نمیخوام تیتر خبرای دنیا بشم .
آل :هی هی اروم باش بیب... اینبار مجبور بودم اینو ازت بخوام چون هیچ مدلی به زیبایی تو برای اینکار نداشتم و علاوه بر این ما فقط عکسارو اینجا میگریم ، امسال گالری توی لس آنجلس برگزار میشه پس نباید اینهمه بابت شرایط کاری و شهرتت نگران باشی..
لویی که الان ذهنش کاملا درگیر شده بود و هیچ نظری راجب این قضیه نداشت دهنشو باز کرد چیزی بگه اما جمله بعدی الوارو ساکتش کرد .
آل :و فکر کنم لازم به ذکر نیست که این یه خواهش نبود و اگه بخوای ردش کنی احتمالا خواسته بعدیم قراره سختر از این بشه لاو
با کمی تمسخر ولی مظلومیت تو صداش جملشو تموم کرد . انگار که همون الوارو چند دقیقه پیش نبود که با شوخ طبعی و هیجان زدگی ماجرارو تعریف میکرد.
و این لویی بود که متعجب به پسری که خیلی با ارامش و نرمی داشت تحدیدش میکرد خیره شده بود ، همیشه سعی میکرد دوستانه بهش نگاه کنه اما رفتار هایی که ازش میدید براش نامفهوم بودن ، اون شاید دوستانه رفتار کنه اما هر بار هم خلافش ثابت میشه و رفتار های صمیمانش فقط وقتی اشکار میشن که اون کار انجام شده به نفع خودش باشه .
لویی : من...
ال :از اونجایی که قیافت میگه مخالفت نمیکنی پس حتما میخوای موضوع و اطلاعات کارو بدونی ... اوک من همشو بهت ایمیل میکنم لاو .
الوارو برای چندمیش بار حرفشو قطع کرد و با همون لبخند تمسخر امیزش بهش خیره شد و لویی در جواب فقط سر تکون داد و پاشد تا یه لیوان اب بخوره ، تمام مدت تلاش میکرد چیزی نگه که باعث عصبانیت و پررویی اون پسر گستاخ بشه و چیزای بدتری بخواد.
بهترین راه نجات موافقت بود.
ال :هی لاو من باید برم...
لویی : یه لحظه..
لویی پرید وسط حرفش
ال :جانم؟
الوارو برگشت سمتش فقط با تفاوت اینکه باز هم تبدیل به اون پسر پر انرژی و با مزه شده بود.
لویی :امم فقط بهم بگو قراره مدله چی بشم ؟!
ال :مدل چیز خاصی نمیشی لاو ،فقط چند تا عکس تو سبک های فایت ارت یا پرتره ازت گرفته میشه در واقع میخوام زیبایی اون چهره فندقیتو به نمایش بزارم

ESTÁS LEYENDO
I wanna be your slave [L.S][Z.M]
Fanficچشم های جنگلی... :هر لحظه ازم دور میشدی ولی فهمیدن اینکه نمیخوای جایی بری اونقدرا هم سخت نبود بیب. میتونم همه چیزی که تمام مدت با چشمات ازم میخواستیو بهت بدم کیتن فقط بخوا و به زبون بیارش : fuck me daddy