سلاممممم💙💚
به یه اسمات ریز نزدیک میشویم
کمربندهای خود را بسته و اگر زیر سن قانونی هستین
چشاتونم ببندین
امیدوارم خوشتون بیاد************************************
اروم لبای همو میبوسیدیم که دستامو کشید تا روی پاش بشینم
و حالا پاهام دو طرف بدنش بودریتم بوسه هامون یکی شده بود دستشو رو کمرم گذاشت و منم دستمو دور گردنش حلقه کردم
نفسمون بند اومد بود جفتمون از هم جدا شدیم ولی پیشونیامون هنوز چسبیده به هم بود و نفس های عمیق میکشیدیم
لویی اروم دم گوشم زمزمه کرد
: "لبای تو از سیگارم کشنده تره"منم مثل خودش اروم تو گوشش پچ زدم :"میخوای دیگه مزشون نکنی؟"
دوباره جلو اومد لبشو رو لبام کشید و گفت :
"من دقیقا میخوام اینجوری بمیرم "بعدم محکم تر از قبل منو بوسید همون جوری که تو بغلش بودم از رو صندلی بلند شد اول از لبه مبل گرفت که نیوفته
میخواستم حلقه پامو از دورش باز کنم که دستشو پشت رونام گذاشت و همین جوری که بوسه های کوچیکی روی لبم میزاشت ازم پرسید
:"اتاقت کجاست؟"
بین بوسه هامون جواب دادم
: "طبقه بالا"یکم سرشو عقب کشیدو به پله ها نگاه کرد
:"واقعا هری نمیشد همین پایین بخوابی من چه جوری تو رو تا بالا ببرم "خندیدمو گفتم :"میخوای خودم بیام "
سریع دستاشو دورم محکم تر کرد و گفت :"عمرا "
بعد در اتاقی که کنارش بود و باز کرد و واردش شد منو انداخت رو تخت همین جوری که درو میبست گفتم:" ولی اینجا اتاق مهمونه "
یه نیشخند زدو گفت :"ولی از اتاقای همین خونه اس"
جوابش قانع کننده بود پس چیزی نگفتم
روی تخت عقب رفتم و اون روم خم شد و دوباره بوسه رو از سر گرفت، دستشو برد زیر پیرهنم و با لمسش روی شکمم بدنم لرزید و بی اختیار توی دهنش ناله کردم
لبخندشو حس کردم و اروم شروع کرد به باز کردن دکمه هام و از لبهام جدا شد و رفت توی گردنم
خیسی زبونش و لبهاش روی گردنم باعث میشد سرمو بیشتر توی بالش فرو ببرم و دستمو جلوی دهنم بزارم که صدای ناله ام همه رو بیدار نکنه،
کمک کردم پیرهنمو دربیاره و دیگه حرکتی نکردم
زل زده بود به بدنم
لو: هری، تو چجوری میتونی..
YOU ARE READING
The way i see you
Fanfictionنفس های گرمش اروم پوست صورتمو نوازش میکرد موج دریا این بار تموم لباسامونو خیس کرد به لباش نگاه کردم عمیقا خودنمایی میکرد سرمو جلو اوردم تا ریه هامو بیشتر از هواش پر کنم که کات... درام/ رومنس/کمدی/ فکشن