پارت 19

320 48 77
                                    

سلام سبز ابیای زیبا💙💚

با معذرت فراوان بابت تاخیر

یادتون نره با ووت و کامنت دلمو شاد کنین
منم قول میدم زودتر اپ کنم

*****************

دوباره به تیپش توی ایینه نگاه کرد و دستی تو موهاش کشید اونارو رو شونه هاش پخش کرد
عطر مورد علاقه اشو برداشت و تا میتونست ازش زد

وقتی از اماده بودنش مطمئن شد از در بیرون رفت
وارد ماشینش شد
با لبخند گفت :"
خیلی که منتظر نموندی؟"

پسر مقابلش لبخندی زد و با شیفتگی نگاش کرد
:" تا اخر دنیاام میتونم منتظرت بمونم بیب"

هری دوباره لبخند زد و گفت
:" نمیخوای راه بیوفتی یا میخوای همین جوری زل بزنی به من ترور؟"

ترور:" نمیدونی چقدر خوشحالم که پیشنهادم بره شامو قبول کردی "

بعدم ماشین روشن کرد و راه افتاد
تو کل راه سکوت بود و وقتی به رستوران مورد نظر ترور رسیدن جفتشون پیاده شدن و هری بعد دیدن رستوران مقابلش همه لبخند از صورتش پاک شد و بعد به خودش اومده و وارد رستوران شدن

.
.

با صدای گوشیش چشماشو از صحنه روبه روش گرفت و جواب داد
لیام:" کجایی لو؟"

لویی:" همین الان دستشو دور بازوی اون مرتیکه حلقه کرد و رفت تو رستوران همون رستورانی که اولین بار رفتیم "

خوب میشد تشخیص داد که صدای لویی بغض داره پس لیام نمیتونست سرزنشی بکنه
لیام:" لو بیا اینجا فقط داری خودتو عذاب میدی"

لویی کام عمیقی از سیگارش گرفت و تو گفت:"
کجا بیام هز و چه جوری پیشش تنها بزارم"

لیام نفسشو با صدا بیرون داد و گفت
:" میدونی که کاری از دستت برنمیاد "

لویی :" اره لی میدونم "

بعدم بدون اینکه منتظر جواب باشه قطع کرد

یادش نمیمود چقدره اونجا وایساده و به در
رستوران روبه روش خیره شده و این چندمین سیگاریه که میکشه



هری موهاشو پشت گوشش فرستادو سعی کرد حواسشو به حرفای ترور بده گرچه که نمیتونست

این همون رستوران بود و همونی که با لویی اومدن اوایل اشنا شدنشون
خاطرات مثل فیلمی از جلوی چشای پسر میگذشت چقدر اون شب باهم حرف زدن وقتی لویی هل شد و شراب رو شلوارش ریخت کاش حداقل ترور میز تو تراسو رزرو نکرده بود

The way i see youWhere stories live. Discover now