◇[ warning! : smut ]◇
کنارم رو زمین نشسته بود و داشت شیرشو می خورد. منتظر بودم تا غذاش تموم بشه تا بتونم حرفامو بهش بزنم.
بالاخره انتظار ها به پایان رسید و وقتی از کاسه شیرش فاصله گرفت، من بی معطلی شروع کردم.
_: خب ببین فلیکس، من اجازه می دم تو، توی خونه ام بمونی!
با این جمله ام به وضوح چشماش برق زدن!
_: ولی باید بدونی موندن تو خونه من یه سری قوانین داره که باید رعایتشون کنی!
اول اینکه به هیچ وجه ممکن و غیر ممکن، حتی در مواقع اضطراری پا تو آشپزخونه نمی زاری! فهمیدی؟!
سرشو چند بار بالا پایین کرد.
_: دو، خب مطمئنم که تا حالا فهمیدی من یه بیچاره بی پولم که شب تا صبح برا یه مشت کاغذ پاره باید سگ دو بزنم و تو این شرایط بحرانی اقتصادیم، تو یهویی پیدات شد و منو تا مرز ورشکستگی مطلق بردی!
هر عقل سلیمی معتقده که تو الان بهم بدهکاری!
و از اونجایی که هیچ کس به یه کت بوی کار نمی ده پس نمی تونی پول دراری و بدهی تو تصفیه کنی!
×: صاف برو سر اصل مطلب و بگو میخوای بکنیش!
پس فقط یه گزینه می مونه که تو اتفاقا توش تخصص داری!
ینی بهتره بگیم واسش ساخته شدی!
دوزاریش افتاد و از جاش بلند شد و اومد روی پاهام نشست. یه دستشو انداخت دور گردنم و خودشو بهم چسبوند و یه دست دیگه اشم گذاشت روی سینم!
سعی کردم با وجود اون نگاه خمارش بیخیال جلوه بدم و نسبت به اتفاقاتی که داشت تو پایین تنم می افتاد بی تفاوت باشم و محکم ادامه حرفمو بزنم!
_: سه اینکه هر چی که خواستی مستقیما از خودم می خوای!
حوصله ات سر رفت، گشتنت شد یا تشنت شد یا هر چی! فقط به خودم می گی فهمیدی؟!
سرشو گذاشت رو شونمو تکونش داد که با اینکارش گوشای نرم و بزرگی که روی سرش داشت به شونه ام کشیده شدن!
_: چهارم اینکه هر چی گفتم همون کارو انجام می دی! بخوای سرخود کاری بکنی درجا میندازمت بیرون! فهمیدی؟!
دوباره سرشو تکون داد.
اعصابم از این سر تکون دادناش خورد شده بود. واسه همین با صدایی که از رو عصبانیت کلفت تر شده بود گفتم:
_: نشنیدم جوابتو!
گوشاش افتادن رو سرش! با همون صدای نازک ترش جواب داد:
_: بله..ددی!
چشمام با شنیدن جمله آخرش گشاد شد! درگیر ددی گفتنش بودم که فهمیدم داره نامحسوس خودشو رو پایین تنم می کشه!
حس خیلی خوبی داشت ! اون کت بوی کارشو خوب بلد بود که حتی من که بی جنبه نبودم داشتم راست کردنمو به وضوح احساس می کردم!
YOU ARE READING
𓂃 𔘓Troublesome Kitten°
Fanfiction🧡Couple: Hyunlix 🧡Genere: ◇Fantasy ( Catboy ) ◇Romance ◇Smut ◇Fluff 🧡Up: Sunday 🧡Writer: Vida 🧡Cover: BroccoliBangChanie در دنیای این داستان، موسسه هایی وجود داره که "کت بوی" پرورش میدن! کت بوی ها اونقدر گرون هستن که فقط افراد ثروتمند جامعه...
