◇[ warning! : smut ]◇
◇[ Hyunjin POV ]◇
صبح با حس خیسی آشنایی روی لبهام، بیدار شدم.
از سنگینی ای که رو کل بدنم بود مشخص بود فلیکس خودشو روم پهن کرده و الانم داره با من مثل کاسه شیرش رفتار می کنه!!لای پلکامو که باز کردم با یه جفت چشم خوش رنگ و زیبا که مردمکش یکم نازک تر از حد عادی بود روبرو شدم.
کیوت ترین و زیباترین چیزی که میتونم صبحمو باهاش شروع کنم چهره خمار از خواب فلیکس!سرشو کج کرده بود و بهم خیره شده بود که صورتمو بردم جلو و لبهامو روی لبهای پف دارش نشوندم.
باید اعتراف کنم اعتیاد آور ترین مخدر دنیا برای من، لب های شیرین فلیکس بود!
قلب من با هر بار بوسیدنش درگیر یه پارادوکس عجیب میشد!
آرامشی که به وجودم تزریق میکرد، همزمان با عطشی که اجازه نمیداد دست از بوسیدنش بردارم، دیوونه کننده بود!دستاش رو نوازش وار از رو صورتم رد کرد و انگشتاشو لای موهام فرو کرد.
اومدم یکم نیم خیز بشم که کارمو راحت تر انجام بدم که فهمیدم ای دل غافل!!_: فلیییییکس! وقتی خوابم دقیقا چه بلایی سرم میاری؟؟؟ میشه فقط توضیح بدی چی کار کردی که من تو خوابم راست کردم؟؟!!
اما فلیکس فقط گوشاشو خوابوند رو سرشو چونشو به سینم تکیه داد و مظلوم نگاهم کرد!!
_: چیه؟؟ فک کردی با این چشما بهم زل بزنی ازت می گذرم؟؟
چن بار باید بهت بگم؟ وقتی حواسم نیس یا نمی خوام باهام ور نرو!!یهو با یه قیافه شاد و خنده به پهنای صورت، از روم بلند شد!
_: اشکالی نداره! فلیکس کرده، خودشم درستش می کنه!تا اومدم به خودم یه تکونی بدم که جلو اون گربه حشری و عجولو بگیرم...دیر شده بود!
×: نگه تو اصلااااا از خدات نبود! نگه تو حتی یه کوچولو هم حال نکردی!
اون عمه من بود که سر فلیکس رو نگه داشته بود تا تکون نخوره!!میشه حالا که انقدر اصرار داری گند بزنی به داستانم حداقل جاهای حساسش خفه خون بگیری؟!
×:...
سپاس گزارم ازت!
آروم آروم عضومو وارد دهان داغش می کرد و زبون خیس و نرمش رو تکون می داد.
_: اوههههه! فاااااااااک...
حس فوق العاده اش کم کم کل وجودمو تسخیر کرد.
وقتی سر عضوم به ته حلقه اش برخورد کرد، لبهاشو بیشتر دورش فشرد و بدون اینکه حتی یه بار دندون بزنه شروع کرد به بالا و پایین کردن سرش!اونقدر کارشو خوب انجام میداد که لذتش هوش از سرم برده بود!
موهاشو چنگ زدم و سرشو نگه داشتم و شروع کردم به کوبیدن تو دهان خیس و داغش.
صدای آه های میو مانند و کشیده فلیکس، کمابیش و منقطع شنیده میشد!حرکاتم تا جایی ادامه داشت که با فشار داخل دهانش اومدم!
بدنم شل شده بود و دستام از موهاش رها شده بودن.
با این که نفس نفس میزدم ولی نگاهمو روی گربه کوچولوم سر دادم.داشت به آرومی عضومو از دهانش در میاورد و باریکه ای شیری رنگ از لبهاش به عضوم وصل بود.
قطعا دیدن یه کت بوی تو این صحنه، توان کافی برای راست کردن دوباره عضو تازه راحت شده ات رو داره!
و حتما اگه گوشیم دقیق تو اون لحظه زنگ نمی خورد، این اتفاق می افتاد!در حالیکه تو ذهنم داشتم آبا و اجداد تکنولوژی رو مورد عنایت قرار می دادم دنبال گوشیم چشم چرخوندم که رو پا تختی پیداش کردم!
به این امید بودم که طرف انقدر سیریش و بیکار نباشه که تا بوق آخر وایسه ولی از اون جایی که شانس همیشه باهام یاره این طور نشد!
با اعصابی داغون تماسو وصل کردم که صدای جیغ جیغوی جیسونگ تو گوشم پیچید:_: بی مسئولیتِ بیشعور چرا گوشیتو بر نمی داری هااااااان؟؟؟؟
_: خیله خب گوشم کر شد! چته اول صبحی؟!
_: اولا اول صبحم نیس و لنگ ظهره! دوما دوستم باس بهم زنگ بزنه بگه این دوست با مسئولیتت که این همه دهنمو سرویس کرده کجا مونده پس؟!؟
از جام فشنگی بلند شدم و به سمت حموم پرواز کردم!
بعد یه دوش مختصر، سریع لباس پوشیدم و قبل اینکه از خونه بزنم بیرون اخطار های لازمو به فلیکس گوش زد کردم.....⟡⬥⟡⬥⟡⬥⟡⬥⟡
ماشینمو پارک کردم و اومدم کیف کامی و وسایلشو بردارم که یادم اومد کامی یه سگه!
و فلیکس هم بالاخره یه مدل گربه اس!محکم با کف دستم به پیشونیم کوبیدم. دیگه برا همه چی دیر شده بود. کامی سرشو از سبدش در آورد و به اطراف چرخوند.
برش داشتم و در حالیکه درو وا می کردم تو دلم به بودا و مسیح دست به دامن شدم که اتفاق خاصی نیفته و اون دو تا کاملا مصالمت آمیز پیش هم زندگی کنن.دیدمش که رو کاناپه جلو تلویزیون خودشو جمع کرده بود و خوابیده بود!
اومدم خیلی نامحسوس از کنارش رد شم که کامی هم نبینتش و گربه بیچاره رو زهره ترک نکنه که مث همیشه که شانسم دنبال قهوه ای کردنمه کامی سرشو از سبدش آورد بیرون و بعد دیدن اون کت بوی سریع از تو سبدش جهید و دوید سمت فلیکس!تو کل مغزم کلمه بدبخت شدم اکو می شد. اما رفتار غیر منتظره کامی آب شد روی آتیشم!!
رفت بالا سر فلیکس وایساد و شروع کرد به لیسیدن لبای سرخش!!×: پسر کو ندارد نشان از پدر!
مث که دیگه نمی دونی چی زر بزنی. همین جوری یه چی می پرونی!!
اومدم برم سمتشون که فلیکس بیدار شد و با کامی چشم تو چشم شد!
بلافاصله صدای جیغ بنفشش تو کل خونه پیچید!𖨠⬥𖨠⬥𖨠⬥𖨠⬥𖨠
یه مشکلی پیش اومد که دسترسی به نت نداشتم. از همه عزیزانی که منتظر بودن معذرت میخوام.
و یه تشکر میکنم از دوستانی که قاضی شیطان رو پیشنهاد کردن♡
![](https://img.wattpad.com/cover/275223921-288-k796010.jpg)
KAMU SEDANG MEMBACA
𓂃 𔘓Troublesome Kitten°
Fiksi Penggemar🧡Couple: Hyunlix 🧡Genere: ◇Fantasy ( Catboy ) ◇Romance ◇Smut ◇Fluff 🧡Up: Sunday 🧡Writer: Vida 🧡Cover: BroccoliBangChanie در دنیای این داستان، موسسه هایی وجود داره که "کت بوی" پرورش میدن! کت بوی ها اونقدر گرون هستن که فقط افراد ثروتمند جامعه...