° 4 °

1.3K 367 530
                                    

هری یه بار وقتی داشت باغبانی میکرد نایل رو دید، اون هیچوقت تو محله راجبش نشنیده بود، اما بنظر میرسید نایل همراه دوستش جاش پایین خیابون زندگی میکنه.

هری انتظار سوپرایز نداشت، اما وقتی دید نایل داره با یه بشقاب کوکی توی دستش و یه لبخند درخشان روی صورتش سمتش میاد، لبخند زد.

"سلام، هری درسته؟! من نایلم! ببخشید که مزاحمت شدم اما دوستم لویی گفت یه همسایه جدید اومده و  فکر کردم میتونم یه خوش امد بگم."

پسر به شیرینی گفت و کوکی هارو سمت هری گرفت، اون یه لهجه غلیظ ایرلندی داشت که به شکل عجیبی جذاب بود، هری واقعا سوپرایز شد وقتی دید متوجه میشه اون چی میگه، البته تقریبا.

بلند شد اما برای گرفتن شیرینی‌ها شک کرد چون دستاش کاملا خاکی بودن، نایل متوجهش شد و معذرت خواهی کرد.

"ببخشید، چه زمانبندی بدی."

"اشکالی نداره، نگران نباش."

هری مطمئنش کرد، دست هاشو پاک کرد و بشقاب رو گرفت.

"درواقع من تقریبا دو ماهه که اومدم اینجا، اما این خیلی لذت بخش بود، تو اولین نفری هستی که بهم خوش امد گفتی."

"واقعا؟ لویی نگفت؟ اون همیشه اولین نفر با مردم اشنا میشه و معمولا دعوتشون میکنه تا شب اول حس خوبی داشته باشن و ریلکس کنن."

هری اخم کرد "اوه، با من اینجوری نبود، هیچکدومشون، در واقع کاملا برعکس اینا بود."

"همم، عجیبه، حتما روز بدی داشته."

نایل اروم گفت و به خونه‌ی لویی نگاهی انداخت.

"اون فوق‌العاده شیرینه و من حتی میتونم سر این موضوع تعصب داشته باشم، بنظرم بهترین همسایه‌ایه که یه نفر میتونه داشته باشه."

"هاه! خنده دار بود."

هری خندید و دستشو تکون داد. "خب، ممنون بابت کوکی‌ها، مطمئنم خوشمزن، چه طعمین؟"

"فندوق استرالیایی."

"اوه، عالیه! اونا موردعلاقمن."

هری گفت و یه تیکه از شیرینی هارو برداشت، نرم و داغ بودن، انگار تازه از فر بیرون اومده بودن.

"خدایا! مزش فوق العادست."

نایل سرش رو تکون داد "لویی گفت احتمالا از این طعم خوشت میاد."

"واقعا؟! واو."

هری سرش رو پایین انداخت و به شیرینی ها با اون لبخند‌های ملیح روشون نگاه کرد.

"اینا عالین، اه، فکر کنم باید برگردم داخل، اما از اشنایی باهات خوشحال شدم، هر وقت خواستی بازم بیا."

"باشه، تو مرد باحالی بنظر میای، درخواستتو قبول میکنم."

نایل خندید و باهاش بای بای کرد.
وقتی رفت، هری همون بیرون موند، اون به خونه لویی و بعد به شیرینی ها نگاه کرد، لویی از کجا میدونست هری عاشق شیرینی‌های فندقیه؟

ROMEO | L.SWhere stories live. Discover now