° 9 °

1.3K 338 506
                                    

"من فقط نمیفهمم چرا باید تو خونه بمونی."

هری داشن به گل‌هاش اب میداد و لیام همزمان با تکیه دادنش به دیوار پرسید.

"اگه سوکی خودش میدونه وقتی بچه‌هاش به دنیا میان چطوری ازشون مراقبت کنه تو چرا باید بمونی و نگاهش کنی؟"

"باید مطمئنم بشم همه چیز خوب پیش میره، به علاوه من باید بهشون غذا یا اب بدم، این پیچیدست، منظورم اینه که، تو پارتنر خودتو تو بیمارستان ول نمیکنی فقط بخاطر اینکه میدونی دکترا کارشونو درست انجام میدن و همه چیز خوب پیش میره، درسته؟ تو بازم میخوای اونجا پیشش باشی، پیچیدست."

"الان دیگه فهمیدم." لیام خندید "به هرحال، فقط بدون اینو چون تو دوستمی برات انجام میدم."

"ممنون."

هری بلند شد، دستاشو باز کرد و دور گردن لیام انداخت و محکم بغلش کرد.

"تو فوق العاده‌ای."

لیام خندید اما به بغلش جواب داد، بازوهاش کمر هری رو کامل پوشونده بودن، هری یه اه سنگین کشید و صورتشو توی‌ گردن لیام فرو برد، نفس عمیقی کشید و لبخند زد، اون عاشق بغل بود.

هری عاشق هر چیز ارامش بخشی بود، چون مردم گاهی اوقات غمگینن و تمام چیزی که تو زندگی بهش نیاز دارن یکم ارامشه، اون همیشه ادم پر از عشقی بود.

بغلشون خیلی زود با صدای بلندی که داشت گلوشو صاف میکرد شکسته شد.

هری عقب رفت و به لویی نگاه کرد که با اخم بهشون خیره بود، لیام با حالت معذبی به پشت گردنش دست کشید و هری چشم‌هاشو چرخوند.

لویی دست به سینه ایستاد و گفت "میتونم باهات حرف بزنم، هری؟"

"نه."

هری چشم غره ای رفت اما لویی بدون توجه به حرفش دستشو گرفت و اونو کشید، هری یکم تکون خورد اما دنبالش رفت، لیام با گفتن "خداحافظ" و اشاره کردن به ماشینش نشون داد که داره میره.

با اون چکمه‌های پاش، هری سکندری خورد و لویی باسنش رو گرفت تا نیوفته، هری فورا سرخ شد و به لویی نگاه کرد، سرفه‌ی کرد و لویی ابروهاشو بالا انداخت، گلوشو با سرگرمی صاف کرد.

"حمایت پدرانه رو گرفتی؟"

"لویی خیلی مسخره‌ای."

با عصبانیت بهش توپید.

"من اون همه غذا نیاز ندارم، راست میگم اون بسته خیلی بزرگ بود، اونا فقط چندتا بچه گربن همین، لازم نیست اندازه گاو غذا بخورن که."

"الان واقعا ناراحتی که غذا گرفتم؟"

"اره، چون خودم میتونم بخرم، واقعا فکر میکنی انقدر درموندم؟"

هری با ناراحتی گفت و لویی لبش رو گاز گرفت، مچ دست هریو که هنوزم توی دستش بود رو بیشتر فشار داد.

ROMEO | L.SWhere stories live. Discover now