Chapter 9

33 10 4
                                    


یی ان جایی در داخل سینه اش احساس درد میکرد. جیار عزیزش بیش از حد رنگ پریده به نظر میرسید. هاله ی انرژیش اونقدر پایین بود که انگار وجود نداره و این بیشتر از هر چیزی ترسناک بود.

"من اونقدر درگیر حفظ سرزمینم بودم که متوجه زخم های پی در پی پسرم نبودم. من پسرمو سپر بلای خودم کردم..."

یی ان میتونست بغض تو صدای شاه شیاطین رو احساس کنه. لبهاش رو از هم فاصله داد و سعی کرد حرف بزنه.

"مگه... اونا چقدر قوی بودن؟ جیار خیلی قدرتمنده... انرژی نشان اون حتی از شماهم بیشتره!"

صدای یی ان از ته چاه عمیقی به گوش میرسید. بغض داشت اما گریه نمیکرد و همین باعث میشد با هر کلمه ای که به زبون میاره گلوش بیشتر از قبل بسوزه.

سکوت امپراطور جهنم باعث شد یی ان نگاه خیره اش رو از بدن دردناک جیار بگیره و به پشت، جایی که هنوز هم پادشاه ایستاده بود، نگاه کنه.

مرد سرش رو پایین انداخته بود و بدون هیچ حرفی به زمین خیره شده بود.

"عالیجناب!"

یی ان با صدای نسبتا محکمی اون مرد رو خطاب قرار داد و باعث شد نگاه مرد سمت صورت غمگین یی ان کشیده بشه.

"جیار حق نداره از نشانش برای مبارزه استفاده کنه! اون فقط با سلاح معنویش میجنگه!"

صدای یی ان با شنیدن این حرف بی اراده بالا رفت.


"چی؟؟ چطور ممکنه اینطوری بتونه در برابر جاودان ها مبارزه کنه؟ جیار که یه فانی نیست!"

یی ان ترسیده بود. برای چی یه جاودان نمی تونست مثل یه جاودان زندگی کنه؟

"چرا؟ چرا نمیتونه؟"

اینبار با صدای آرومی که رگه هایی از ترس توش دیده میشد گفت و به مرد روبروش که انگار قصدی برای حرف زدن نداشت نگاه کرد.

اون میترسید...کاملا میترسید، استفاده نکردن از قدرت جادویی نشان میتونست یه جاودان رو حتی آسیب پذیرتر از انسان های فانی بکنه.

"چشم های سرخ جیار میتونه آتش جاودان تولید کنه و این چیزیه که میتونه بیشتر از هر چیزی براش کشنده باشه!"

چشمهای یی ان به یکباره درشت شد.

"پس لقبش...بخاطر همینه؟ آتش جاودان جهنم؟!"

صداش از وحشت میلرزید و وقتی مرد سرش رو به معنی تایید تکون داد احساس کرد بدنش شل شده. تمام جاودان ها میدونستن آتش جاودان جهنم چیه؛ اون قدرتمندترین نیروی جهنمی بود، چیزی که از خوده خودِ جهنم ساخته شده بود و قدرت ویرانگری همه چیز رو داشت. اون آتش هرگز خاموش نمیشد...

๛Hᴜᴏ Gᴜᴀɴɢ๑Dove le storie prendono vita. Scoprilo ora