داهیون ِ عزیز،
این بار به یه رویداد به خصوص اشاره نمیکنم. من باور دارم باید به خاطر تعداد زیادی از خطا هام عذرخواهی کنم، اول دوستی که تو لیاقتش رو داشتی نبودن، و دوم مخفی کردن راز هام ازت.
متاسفم اگر زمان هایی که بهم احتیاج داشتی اونجا نبودم، اگر وقتی تلفنی صحبت میکردیم خوابم برد یا اگر احساساتت رو کاملا درک نکردم.
متاسفم برای زمان هایی که چیزی بهم گفتی و فراموشش کردم، برای پلی کردن موزیکی که بدت میومد توی ماشین فقط چون میخواستم سر به سرت بذارم و برای طعنه زدن بهت وقتی درباره ی همه چیز صحبت میکردی.
داهیون، من متاسفم اگر از دوستیمون استفاده کردم تا هرچقدر که دلم میخواست بغلت کنم، گونه های نرمت رو هرچقدر که خواستم ببوسم و دستات رو اونقدر نگه دارم که کف دست هامون عرق کنن، اما هنوز هم اجازه ندم بری.
متاسفم که دوستی که شايستهـش بودی نیستم، و مهمتر از همه متاسفم که بیشتر از ظرفیت تک نفره ی خودم دوستت دارم.
VOCÊ ESTÁ LENDO
ˢᵒʳʳʸ 🦋 ᴰᵃʰᴹᵒ
Fanfic🦋; وقتی که داهیون سیزده تا نامه دریافت میکنه و فقط یکی میفرسته. ✎ All rights go to the original author: @/boyfrvmthemoon