²⁸-⁰⁵-¹⁹⁹²

37 12 4
                                    

اون کاغذ کرمی رنگ گرمی بود که لبه هاش مچاله شده بودن. که توی دست هاش سنگینی می‌کرد، با وزنی که هنوز مجبور بود تحملش کنه.

و اون با ابرو های توی هم گره خورده همراه بود، نگاه خیره و ناخن هایی که به پاکت چنگ زده بودن تا بازش کنن؛ احساس میکرد غم و اندوه روحش رو فرا گرفته.

برای هرکسی که این آدرس متعلق به او است؛

با قلبی سنگین و تسلیتی صمیمانه این نامه را برای شما ارسال می‌کنیم. در تاریخ شانزدهم آوریل، خانم هیرای مومو در راه شرکت در کنفرانس کاری در یک تصادف زنجیره ای جاده ای درگذشت.

گزارشات پزشک قانونی مرگ بدون دردی را در ساعت 10:46 دقیقه صبح اعلام می‌دارد که ناشی از ضربه ی شدید سر است.

درصورت تمایل به ملاقات آرامگاه وی، با این شماره در تماس باشید ㅡ

کلمه ها هنوز به سمت پایین ادامه داشتن،
اما داهیون دیگه چیزی نخوند.
از اون لحظه به بعد،
زندگی سرد و دلگیر بود و
عشق مرده بود.



ˢᵒʳʳʸ 🦋 ᴰᵃʰᴹᵒOnde histórias criam vida. Descubra agora