امروز روز کسل کننده ای بود و تنها دلیلی که داشت نیومدن هوسوک بود
با انگشتاش روی جلد کتاب طرح های فرضی میکشید که صدای نوتیف گوشیش اون رو متوقف کرد.گوشیش رو از جیب شلوار تنگش بیرون کشید و با دیدن فرستنده ی پیام اخم ظریفی بین ابروهاش به وجود اومد.
دلیلی نداشت با اون جئون عوضی حرف بزنه پس بی توجه بهش گوشیشو رو میزش پرت کرد و منتظر موند تا معلم پیرشون برسه.
بعد چند دقیقه گوشیش زنگ خورد و به ناچار تماس رو وصل کرد
+"چی میخوای جئون؟"
-"پشت بوم مدرسه منتظرم مواظب باش کسی..."
+"ببر صداتو فهمیدم"تماس رو با حرص قطع کرد دلیلی نداشت که باهاش حرف بزنه ولی بهانه ی خوبی برای پیچوندن کلاس فیزیکش بود
+"هی ته"
تهیونگ سرشو از گوشیش درآورد و نگاهی بهش انداخت
+"من باید برم جایی به استاد بگو کار داشت"
×"اوکی توعم به اون عوضی بگو اگه روت خط بندازه باید دوستاش سرشو از چاله دسشویی دربیارن"جیمین سعی کرد نخنده ولی شکست خورد و با صدای بلندی خندید
تهیونگ نگاه چپی بهش انداخت و برگشت سر کارش
جیمین به زور خندشو کنترل کرد و با برداشتن وسایل هاش از کلاس زد بیرون و سمت پله های پشت بوم حرکت کرد
در پشت بوم رو باز کرد و همون لحظه باد خنکی به صورتش خورد و باعث شد لبخند محوی بزنه.رفت و وسط پشت بوم واییساد ولی کسی اونجا نبود ثانیه ای بعد در دوباره باز شد و جونگکوک رو دید که با قیافه خونسردی نگاهش میکرد
جذابیت جونگکوک روز به روز بیشتر میشد و این همون دلیلی بود که دختر پسرای مدرسشون حاضر بودن به خاطرش دست به خود کشی بزنن و خدایا این واقعا مزخرف بود!ولی جیمین از اون دسته نبود...درواقع جیمین دراون حد احمق نبود!
اگه جونگکوک رو اخلاقش کار میکرد و کمی مهربون تر بود شاید جیمین میتونست به کراش سگ اخلاقش نزدیک تر بشه.
اون برعکس همه جونگکوک رو فقط به خاطر بدنش نمیخواست یا استعداد هاش توی سکس نمیخواست..اون دنبال یه پارتنر مناسب برای خودش بود
جونگکوک نزدیک تر رفت و تو چند سانتی جیمین واییساد....
همیشه به این فکر میکرد یه پسر چجوری میتونه در این حد زیبا و ظریف باشه درحدی که به خوای صبح تا شب بغلش کنی و نزاری از کنارت تکون بخوره یا اونقدر لبای پاستیلی شو مک بزنی تا خون ازشون بزنه بیرون!
اون دقیقا مثل موچی بود...
یه موچیه پررو و درسخون و شجاع...دستشو زیر چونش گذاشت که جیمین با عقب کشیدن سرش دستش رو پس زد...
+"زود باش جئون برا چی گفتی بیام بالا؟"
ازش فاصله گرفت و ابرویی بالا انداخت
-"هوم.. ینی حرف زدن با من از تحمل کردن اون کلاس فیزیک و معلم پیرش سخت تره؟"
جیمین نیشخندی زد
+"هرچیزی که به تو ربط داره تحملش سخته..."
-"از این حرفت پشیمون میشی پارک"
+"کارتو بگو جئون من وقتی برات ندارم"
YOU ARE READING
School Crush
FanfictionMain couple:KookMin Side couple:TaeJin Gener:School life,Smut,Romance خلاصه: همه چی از روزی که اون اردو برگذار شد شروع شد... جیمین و جونگکوکی که به خاطر حرص دادن همدیگه دست به هرکاری میزدن ولی انگار سرنوشت جور دیگه ای داستان اون هارو نوشته بود...