''Part9

1.1K 214 45
                                    

تیشرتش رو با یه حرکت درآورد و روی تخته سنگ کنارش انداخت.
نگاهی به رودخونه روبه روش انداخت و لبخندی زد
"خب حالا وقت آب تنیه!" با خودش زمزمه کرد و سمت رودخونه قدم برداشت و آروم نشست.
آب رودخونه فقط تا کمرش میرسید پس لازم بود روی زانو هاش بشینه تا کل بدنش توی آب باشه.
لبخندش از روی لبهاش کنار نمیرفت بلکه عمیق تر هم میشد.

با حس نگاه سنگینی، نگاهشو از آب گرفت و با یونگی که بهش خیره شده بود روبه رو شد.
لبخندش وقتی به نیشخند تبدیل شد که پسر کوچیکتر نگاهش رو ازش گرفت و سعی میکرد بهش نگاه نکنه ولی مگه میتونست درمقابل جانگ هوسوک مقابله کنه؟
پوست برنزه اش
شکم شیش تیکه ایش
شونه های پهن و کمر لاغرش و برجستگی بالا تنه اش
هوسوک تو نگاه اول یه بیبی کیوت رنگارنگ به نظر میرسید ولی هیچکس فکرشم نمیکرد هوسوک چطور ددیی میتونه باشه!
"هی مین یونگی نمیخوای آب تنی کنی؟"

یونگی به کالبد جدی خودش برگشت و نگاه جدیش رو به پسر هات روبه روش داد " نه!"
هوسوک لبخندی شیطنت آمیزی زد.‌
چطور بود پیشی روبه روش رو کمی عصبی میکرد؟
"اوه..اره راست میگی یادم رفته بود پیشیا از آب بدشون میاد"
یونگی اخم کوچیکی کرد و گفت " من پیشی نیستم جانگ هوسوک"

اخم ظریف بین ابروهاش همراه با لبای جلو اومده ی صورتی رنگش با اون تیشرت سفید رنگی که یقه اش تا قفسه ی سینش باز بود و پوست سفیدش رو به نمایش میزاشت، به تنهایی میتونست باعث ضعف هوسوک بشه حالا لحن کیوتش موقع گفتن کلمه ی "پیشی" به کنار..
"تو یه پیشی بداخلاقی یونگی...یه پیشی بد که از آب میترسه و حاضر نیست با دوستش آب تنی کنه و ادعای پیشی نبودن میکنه ولی خودشم میدونه چقدر شبیه پیشیه ولی حاضر به قبول کردنش نیست که چقدر کیوته و حس میکنه یه ددیه ولی تو از ددی بودن فقط صدای کلفتش رو به ارث بردی مین..."
ادامه ی حرفش با پرت شدن تیشرتی رو سرش قطع شد.
از عطر تیشرت میتونست بفهمه مال همون پیشی سفید رنگه..
با لبخند تیشرت رو پایین آورد و به یونگی که با بالا تنه لخت جلوش واییساده بود خیره شد "اووو مین یونگی"

"جرعت داری ادامه بده پسره عوضی"
هوسوک لبخندی زد و از لبه رودخونه فاصله گرفت "حالا بپر بغل ددی"

یونگی با چشمای گرد شده نگاهش میکرد که بعد ثانیه ای با صدای به شدت بلندی گفت "جانگ هوسوک تمومش کن تا از دیک دارت نزدم"

هوسوک خنده ای کرد و گفت"اووو مین یونگی خیلی منحرفی ها جاهای بهتری هم هست"

یونگی از حرص روبه ترکیدن بود نمیدونست چرا جلوی پسر روبه روش وا داده و داره از یونگی همیشه ساکت که حتی تو حساس ترین شرایط هم آروم و ساکت بود، دور میشه.
به شدت خودش رو داخل آب پرتاب کرد ولی اون از عمق کم آب خبر نداشت!

هوسوک با وحشت سمتش خیز برداشت و قبل اینکه بلایی سر خودش بیاره روی آب گرفتش..
"عمق آب کمه جناب مین"
"بزارم زمین جانگ هوسوک"
هوسوک نیشخندی زد و بیشتر پسر رو به خودش فشرد "و اگه نزارم؟"

School CrushWhere stories live. Discover now