هرچه گرمای پتوی نرم و گرمای بدن لولو، به دنیای خواب دعوتش میکرد، انوار کم جون آفتاب و صدای ویبره موبایل اون رو از این لذت صبگاهی منع میکرد.
با چشمهای بسته، تلفن رو جواب داد: "هوووم؟"
_ییشینگا... بیدار شو.. بیدااار شووو.
_چته لوهان؟
_سفرت رو تموم میکنی و همین حالا برمیگردی. مادربزرگت تا دوساعت دیگه فرودگاه منتظرته.
_ها؟!
_لعنتی گفتم بیدار شو. انقدر تماسهاش رو جواب ندادی به تلفن من زنگ زد و گفت برای دیدن حضرت آقا راهی کره شده.
و تماس رو قطع کرد.با چشمهایی که به زور باز شده بود، توی جاش نشست و به دیوار روبهرو زل زد. ذهنش شروع به پردازش اطلاعات چند ساعت اخیر کرد. اون دیشب روی میز مطالعهاش خوابش برد. بعد یه خواب عجیب دید؛ توی خواب ساعت از ۲ گذشته بود که یه پری کوچولو اومد توی خونش و گفت هر آرزویی رو برآورده میکنه و ییشینگ آرزوی دیدار مادربزرگش رو به زودی داشت و بعد لبهی تخت کنار اون موجود پروازی چند سانتی خوابش برد.
حالا بیدار شده و جای اینکه پشت میزش باشه، روی تخت بود. اینجا دو تا تئوری بوجود میومد؛ یا توی خواب راه رفته بود که این در عمر سی سالهاش بیسابقست. یا چیزی که دیده بود خواب نبود که محاله! و اما این سوال پیش میاد که چطور به گفته لوهان مادربزرگش بعد از ده یا شاید بیست سال خونهاش در چین رو رها کرده تا ییشینگ رو به آرزوش برسونه؟
با کلافگی موهای قهوهای تیرهاش رو بهم ریخت و سیلی به صورت خودش زد: "به خودت بیا مرد."
𖦹𖦹𖦹𖦹𖦹𖦹𖦹𖦹𖦹𖦹
مضطرب به تایمر داخل کوپه قطار نگاه کرد. موبایل رو بیشتر به گوشش چسبوند: "الو سهون، کجایی؟"
_کافه.
_میدونی من واقعا مدیونتم پسر اما میشه یه لطفی کنی؟
_اگه درمورد رفتن دنبال مادربزرگته باید بگم منم بهش فکر کردم ولی متاسفانه ماشین ندارم. با وسیله نقلیه هم تا شب به فرودگاه نمیرسم.
_میتونی ماشین لوهان رو...
_نه نه نه.. خواهشا منو با اون دوست گِیت بیشتر از این درننداز هیونگ. فکر کنم مادربزرگتو ترک موتورم بشونم بهتر باشه.
_خودم به لو گهگه میگم ماشینش رو بهت بده. بهرحال اون که نمیتونه کافه رو تعطیل کنه.
و فورا تلفن رو قطع کرد تا اجازه پشیمونی یا اعتراض به سهون نده.𖦹𖦹𖦹𖦹𖦹𖦹𖦹𖦹𖦹𖦹
لوهان بعد از قطع تماس، دستی به یقه پیراهن مشکیش کشید. با یه ژست 'مکش مرگ من' روی صندلی پایه بلند کافه، پسر پشت پیانو رو مخاطب قرار داد: "اوه سهون؟"
YOU ARE READING
پری آرزوها
Randomتصور کنید یه پری بیست سانتی جلوتون ظاهر بشه و پیشنهاد براورده کردن سه تا آرزو بهتون بده. چه انتخابی میکنید؟ ژانگ ییشینگ، نویسنده ورشکستهای که با وجود چنین موهبتی برای انتخاب بین اولیتهای زندگیش به مشکل خورده.... 🧚♂️ اسم: پری آرزوها 🧚♂️ ژانر:...