سلام اینجا یه توضیح کوچیک میدم:)
اولین وانشات یونبین که پابلیش میکنم و اگر باز خورد خوبی داشته باشه زودتر آپش میکنم.
پس لطفاً ووت و کامنت یادتون نره :)
_YGطبق معمول هوای شهر بارونی بود.از پنجره ی کوچیک اتاق به خیابون شلوغ زل زده بود که مردم چطور جنب و جوش میکردن.
از اون بالا فقط چترهای خیسشون رو میتونست ببینه.
نفسش رو به بیرون هول داد که باعث شد روی شیشه پنجره بخار ایجاد شه،چشماش رو دوباره بست و به خودش یادآوری کرد که اروم باشه.
سر و صدای بیرون از اتاق رو نمیتونست تحمل کنه.
صدای پدرش رو میشنید که هر دقیقه یکبار همین رو تکرار میکرد:
-سوبین!پسرم از اون اتاق بیا بیرون.
+اره بیا پیش ما سوبین دلمون برات تنگ شده!
آهی کشید و باشه ای زیر لب گفت،اما اون بیرون نمیرفت.
همه خوب میدونستن که سوبین با شلوغی و سر و صدا میونه خوبی نداره و از اینکه بخواد توی یه جمع بزرگ بشینه متنفره.
اما هرطور که بود اون شب رو مجبور بود کنار خانوادش سپری کنه.
با صدای عصبانی استاد سرش رو از میز بلند کرد و نگاهی به پیرزن خشمگین رو به روش انداخت.دیشب به خاطر بیدار
موندن تا کله صبح نخوابیده بود.
_پسره ی گستاخ،چطور میتونی سر کلاسی به این مهمی
بخوابی؟
سوبین نگاهی به تخته سیاه پشت سر معلمش انداخت.پر از نکات و مطالبی بودن که سوبین حتی نمیدونست راجع به چی
هستن.
دوباره صدای گوشخراش پیرزن بلند شد:
*برو بیرون!زود.
بدون هیچ حرفی وسایل رو میزش رو جمع کرد و بی توجه به بقیه که با چشمهای گرد شده نگاهش میکردن از کلاس بیرون
رفت.
این اخرین کلاسشون بود.ساعتش رو نگاه کرد،دیگه باید کلاسش تموم میشد و زنگ میخورد.
بعد از دانشگاه طبق عادتش به کتابخونه ی قدیمیی که تو
کوچه کنار دانشگاهشون بود رفت تا شاید اونجا آرامشی که میخواد رو پیدا کنه.
حداقل تو اون کتابخونه کسی رو داشت که میتونست ازش کمک بخواد تا حالش بهتر بشه.
در سفید و آهنی کتابخونه رو هول داد و روی سرامیک های گرانیتی قدم برداشت.
YOU ARE READING
Still with you [Completed✓]
RomanceCouple: Yeonbin Genre: Romance,Fluff چوی سوبین پسر گوشه گیر و حساسی که از خانواد و درس و زندگیش زده شده. . چی میشه اگر چوی یونجون وارد زندگی این پسر گوشه گیر شه و بخواد با نواختن پیانو سوبین رو از اقیانوس غم هاش نجات بده؟ یونجون میتونه ناجی سوبین با...