پسرک 7ساله،زانوهای زخمی شده اش را در آغوش گرفت و بینی سرخ شده از گریه اش را به زانوش مالید
چونه اش را میان زانوانش قرار داد و در میان اشک هایش، به دریا نگریست
دریایی بدون پایان
-دریا رو دوست داری؟!
سربر گرداند و به پسرکی که هم سن و سال خودش بود نگریست
درسته همسن خودش بود
ولی از اون برتر بود
اینو حتی از طرز ایستادن و حالت چشماش هم میشد فهمید
جوری که سینه جلو داده و دستانش را پشتش در هم قفل کرده بود
غرور بینهایتی که میشد در میان تیله های وحشی چشمانش دید
نفس های منظمی که از میان لب های به رنگ سرخش رها میشد
لباس های از جنس پارچه های پشمی گران قیمت
همه و همه نشان از یک چیز بود
پسرک،اشراف زاده است-چیزی روی صورتمه؟!
حتی لحنش هم نشان از اقتدارش میداد
نگاهشو از پسرک گرفت و به دریا داد
+نه
-این«نه»جوابه اولین سوالمه یا دومی؟!
+دومی
-پس دریا رو دوست داری
+من دریا رو دوست ندارم،عاشق دریائم
-اوه
با حس نشستن پسرک کنارش جمع تر نشست و نفسشو حبس کرد
-من یونگی ام،9سالمه...تو چی؟!
+من...؟!خب من هوسوکم،7سالمه-پس من هیونگتم،با من بازی میکنی؟!
+چه بازیئی؟!
-عاامممم....گرگ و بره
+گرگ و بره؟!
-اوهوم..تو میشی بره و من گرگ
من باید دنبالت کنم تا بگیرمت و بعد جاهامون عوض میشه^^هوسوک نیم خیز شد و برای اولین بار تو اون روز لبخند گنده ای رو لباش نشست
+پس من و بگیر آقا گرگه
با این جمله شروع به دویدن روی صخره های کنار دریا کرد
صدای خنده هاشون کل محوطه رو برداشته بود
بدون دغدغه فردا بازی میکردن و خنده
گویا قلب دنیا متوقف شده باشد از صدای شیرین خنده های آن دو پسر+الان میگیرمت بره کوچولو
خنده بلندی کرد
-نمیتونی آقا گرگههوسوک پشت درختی قایم شد و دستای کوچیکشو روی لباش گذاشت تا صدای خنده هاش لوش نده
غافل از نیمی از بدنش که از پشت درخت به وضوح دیده میشد
یونگی ریز خندید
+هوسوکآ،تو کجا رفتی آخههوسوک خودشو کشوند سمت راست تا ببینه اون اشراف زاده در چه موقعیتیه
ولی با حلقه شدن دستایی از پشت دور شونه هاش،جیغی زد و با شنیدن صدای خنده های یونگی با خیال آسوده شروع به خندیدن کرد+تو،اولین دوست منی،دوست کوچولوی من
-ولی؛تو بدت نمیاد با من دوست بشی
+چرا باید بدم بیادهوسوک با تیله های آلوده شده از اشکش به دو گوی مشکی پسرک اشراف زل زد
-بقیه اشراف زاده ها منو دوست ندارن
اونا میگن هوبی کثیفه

YOU ARE READING
~𝚈𝙸𝙽☯︎𝚈𝙰𝙽𝙶~
FanfictionComplete~ -اوهوم..تو میشی بره و من گرگ من باید دنبالت کنم تا بگیرمت و بعد جاهامون عوض میشه . . couples:sope,kookv,namjin Start: ~1 November 2021~ End:~3 September 2022~